جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 327 حافظ / مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

شرح غزل ۳۲۷ حافظ / مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

در این مطلب به غزل 327 حافظ با مطلع مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۳۲۷ حافظ (مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم) به همراه شرح

شرح غزل ۳۲۷ حافظ / مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم

به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
بحمدالله و المنه بتی لشکرشکن دارم

سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم

چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم

به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

 

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

 

شرح غزل 327 حافظ / مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
شرح غزل ۳۲۷ حافظ / مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

شرح غزل ۳۲۷ حافظ (شرح غزل مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم)

 

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

با معشوق عهد و پیمانی بسته ام که تا زنده ام عاشقان و دوست داران کوی او را چون جان، عزیز و گرامی بدارم.

صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم

صفای خلوت خاطر خود را از آن معشوق دلربایی که چون شمع چگلی تابان و زیباست، می جویم و روشنی چشم و نور دلم را از درخشش آن ماه روی ختنی دارم.

شمع چگل و ماه ختن: استعاره از عاشق زیبا

 

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

 

 

به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم

وقتی خلوتی را مطابق میل و آرزوی دلم به دست آوردم پس دیگر چه ترسی از پستی و پلیدی بدگویان مجلس دارم؟

خبث: پلیدی

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

من معشوق سرو قامتی دارم که از سایه قامت موزون و زیبای او دیگر از تماشای سرو و شمشاد باغ و بوستان بی نیاز و آسوده خاطر هستم.

گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
بحمدالله و المنه بتی لشکرشکن دارم

اگر صد لشکر از معشوقان زیبارو به قصد ربودن و غارت دلم کمین کنند، سپاس و منت خدا را که دلبری دارم که صف خوبان را درهم می شکند و زیبایی آنان را از رونق می اندازد.

 

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

 

 

سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم

با وجود داشتن خاتم لعل گون معشوق، شایسته است که لاف سلیمانی بزنم. وقتی اسم اعظم در اختیار من است دیگر چه ترسی از مدعیان دیو سیرت دارم؟

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

هان ای پیر خردمند، مرا از رفتن به میکده سرزنش نکن زیرا در ترک پیمانه شراب دلی پیمان شکن و بی وفا دارم.

الا: آگاه باش، هان

خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم

ای رقیب به خاطر خدا امشب لحظه ای به خواب برو که من با لبان خاموش لعل گون معشوق پنهانی صدها سخن دارم.

 

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

 

 

چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم

سپاس می گزارم خدا را، وقتی که در گلزار اقبال و سعادت معشوق خرامانم، دیگر میل و رغبتی به دیدن گل لاله و نسرین و نسترن ندارم. یعنی وقتی اقبال و سعادت معشوق روی به من آورده است دیگر از همه چیز و همه کس بی نیازم.

به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

حافظ در میان دوستان و آشنایان به لاابالی گری و رسوایی معروف شده ولی چه غم دارم زیرا در جهان کسی چون خواجه قوام الدین حسن حامی و پشتیبان من است.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۳۲۷ حافظ / مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

با خودت عهد و پیمانی بسته‌ای و تا ابد به آن وفادار هستی. عده‌ای قصد دارند تو را از تصمیمی که گرفته‌ای منصرف کنند ولی تو راه خودت را ادامه بده و سنگ‌هایی را که جلوی پایت می‌اندازند، بردار. تو خدا را داری و کسی که خدا را دارد از هیچ قدرتی نمی‌ترسد. این را هم بدان که اگر در این راه متوسل به دروغ و ریا شوی به هدف نمی‌رسی. فردی روشن‌ضمیر که خیر و صلاحت را می‌خواهد، تو را نصیحت می‌کند و راه و چاه را نشانت می‌دهد. به حرفش گوش بده تا زودتر موفق شوی. زندگی شاد در کنار افراد خانواده با هیچ خوشبختی دیگری قابل مقایسه نیست، پس خدا را به خاطر این نعمت شاکر باش.

4.5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی شجاعی
1 سال قبل

واقعاً از زحمات شما متشکرم فیض بردیم خداوند روح حضرت حافظ را قرین رحمت فرماید.

1 سال قبل
پاسخ به  علی شجاعی

سپاس از همراهی و حُسن نظر شما

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x