مجله اینترنتی تحلیلک

پنجشنبه/ 6 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 328 حافظ / من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

شرح غزل ۳۲۸ حافظ / من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

در این مطلب به غزل 328 حافظ با مطلع من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۳۲۸ حافظ (من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم) به همراه شرح

شرح غزل ۳۲۸ حافظ / من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف‌ ها می‌ کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان
که فراموش مکن وقت دعای سحرم

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کند پادشه بحر دهان پر گهرم

 

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

 

شرح غزل 328 حافظ / من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
شرح غزل ۳۲۸ حافظ / من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

شرح غزل ۳۲۸ حافظ (شرح غزل من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم)

 

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف‌ ها می‌ کنی ای خاک درت تاج سرم

ای کسی که خاک آستان تو به مانند تاج سر من است و در حق من لطف و عنایت ها داری، من کیستم که بر آن خاطر معطر و خوشبوی تو بگذرم؟

عاطر: خوشبو، معطر

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

ای یار چه کسی به تو بنده پروری را آموخته است؟ زیرا من گمان نمی کنم که رقیبان و مدعیان تو هرگز چنین کاری بکنند.

ظن: گمان

 

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

 

 

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای پرنده عالم ملکوت، همت و دعای خود را راهنما و نگهبان راه من کن زیرا که راه رسیدن به مقصود طولانی است و من خام و بی تجربه هستم.

بدرقه: راهنما، نگهبان

طایر قدس: پرنده عالم ملکوت

ای نسیم سحری بندگی من برسان
که فراموش مکن وقت دعای سحرم

ای باد صبا مراتب ارادت و خدمتگزاری من را به یار برسان و به او بگو که هنگام دعا و راز و نیار سحرگاهی مرا هم فراموش نکند.

 

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

 

 

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

خوشا آن روزی که از این منزل بار سفر ببندم و به دیار تو بیایم و از این پس دوستان خبر مرا از سر کوی تو جویا شوند.

مرحله: منزل، جایی که کاروانیان آنجا توقف کنند، کنایه از دنیا

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

ای حافظ اگر در جستجوی رسیدن به گوهر وصال از اشک دیدگانم دریا بسازم و در آن غوطه بخورم شایسته است.

شاید: سزاوار و شایسته است.

 

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

 

 

پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کند پادشه بحر دهان پر گهرم

مقام و مرتبه شعرم بلند و فراگیر است. به پادشاه بحر بگو تا دهان مرا پر از گوهر کند.

پادشه بحر: مرحوم دکتر قاسم غنی می نویسد: این غزل به قراین موکده موجوده در آن راجع به توران شاه، ملک هرمز یا پدر اوست؛ یعنی قطب الدین تهمتن که تا سال هفتصد و چهل و هفت در حیات بوده است. به گمان مرحوم غنی، خواجه غزل دیگری به مطلع زیر دارد که در مدح توران شاه، ملک جزیره هرمز است.

آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
خاک می بوسم و عذر قدمش می خواهم

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۳۲۸ حافظ / من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

انسانی متواضع و فروتن هستی، خودنمایی و تکبر را دور از شأن خودت می‌دانی، از این رو همگان به تو توجه دارند و دعای خیرشان را بدرقه راهت می‌کنند. اما تواضع هم حدی دارد؛ خودت را دست کم نگیر. تو هم می‌توانی مثل دیگران دست به کارهای بزرگ زده و به جایگاه و مقامی والا دست یابی. کمی همت و امید لازم است. نماز و ایمان فراموشت نشود. زمانی به وصال یار و حاجتت می‌رسی که تمام سعی و اهتمام خود را به کار ببندی. اگر نیاز است به سفر بروی، حتماً این کار را انجام بده. هدیه‌ای گرانبها در انتظار توست.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x