پرورش کل ابعاد شخصیتی یک افراد نیازمند تلاش، زمان و تفکر بیشتری است. در اینجا به بررسی چند روش برای انجام بهتر این کار می پردازیم:
ابتدا از مقصد ذهنی شروع کنید
شاید مهم ترین سوالی که می توان از مراجعین پرسید این باشد که موفقیت طولانی مدت را چگونه تعریف می کنند.
یک روش ساده ولی موثر برای طرح این سوال به این صورت است: “فرض کنید امشب یک مهمانی به مناسبت تولد ۸۰ سالگی شما برپاست. ۵ موردی را که تمایل دارید خانواده و دوستان راجع به شخصیت شما بگویند به صورت خلاصه برایم بنویسید.”
وقتی لیست آن ها را تحویل گرفتم من هم معمولا پاسخم را به این سوال به اشتراک می گذارم. اگر این کار را در ابتدای جلسات آموزشی انجام ندهید مانند این است که یک کشتی بدون مقصد را هدایت می کنید و ممکن است توصیه هایی که می کنید گرچه از نظر حرفه ای مفید هستند ولی در زندگی شخص کارآمد نباشند. مثلا یک وکیل باتجربه به فردی که تازه از دانشگاه حقوق فارغ التحصیل شده توصیه می کند که برای رشد و ترقی باید به طور ثابت حدود ۷۰-۸۰ ساعت در هفته کار کند اما هرگز از وضعیت تاهل، بچه، وضعیت مالی و … وی سوالی نپرسیده است. (ابعاد شخیتی) چنانکه ممکن است این مسائل برای وکیل نوپا مهم تر از مسائل کاری و مالی باشد.
مزیت دیگر پرسیدن چنین سوالاتی این است که در ادامه کار از صحبت های اضافی کاسته و به تولید راهکارهای موثر می پردازید.
برای پرورش ابعاد شخصیتی به آن ها ماهیگیری بیاموزید
بهترین مربی من در طول ۲۵ سال Bob Buford یک کارآفرین تولید کابل های تلویزیون در دالاس بود. باب استاد طرح سوالات هوشمندانه و توصیه های خردمندانه بود.
من در یک مرحله از زندگی کاری ام درگیر مشکلاتی با یک رئیس سختگیر شدم و امیدوار بودم باب در این مورد کمکم کند. در عوض او با پرسیدن چند سوال باعث شد من خودم به مشکل اصلی پی ببرم و به راه حل برسم. او در پایان جلسه به من گفت: “تو فقط نیاز داشتی تا آشفتگی های ذهنی ات را به زبان بیاوری.” باب سعی داشت به جای ارائه ماهی به من ماهیگیری بیاموزد.
توانایی های کارآموزتان را کشف کنید
یک حیطه ارزشمند و مهم برای کاوش شناسایی استعدادهای ذاتی، میل ذاتی، ویژگی های شخصیتی و علاقه مندی های کارآموزهاست. بیشتر جوانان آگاهی چندانی نسبت به قابلیت ها و تفاوت های خود ندارند. (آگاهی نسبت به ابعاد شخصیتی) بدون داشتن چنین دیدگاهی بعید نیست که آن ها بخواهند در زمینه ای که به دردشان نمیخورد فعالیت داشته باشند. من این موضوع را طی ۲۳ سال کار در مجموعه Morgan Stanley فهمیدم. وظیفه اصلی من در ابتدا ارتباط با افراد تصمیم گیرنده و مشتریان شرکت بود. با افزایش موفقیت من در این زمینه از من خواسته شد تا آموزش گروهی از کارکنان را نیز به عهده بگیرم.
با گذشت زمان متوجه شدم که این کار انرژی خیلی زیادی از من می گیرد درحالیکه کار در بخش مشتریان اصلا خسته ام نمی کرد بلکه برایم لذت بخش بود. وقتی که دوباره توانستم بر سر مسئولیت قبلی ام برگردم رضایت شغلیم دوباره افزیش یافت.
از مراجعین تان بخواهید تا از تست های شخصیت شناسی مانند StrengthsFinder، Myers Briggs، The Enneagram و Johnson O’Conner بهره ببرند.
ادامه دارد…
برگرفته از مقاله Rick Woolworth در سایت www.hbr.org
مجله اینترنتی تحلیلک