مجله اینترنتی تحلیلک

شنبه/ 8 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 389 حافظ / چو گل هر دم به بویت جامه در تن

شرح غزل ۳۸۹ حافظ / چو گل هر دم به بویت جامه در تن

در این مطلب به غزل 389 حافظ با مطلع چو گل هر دم به بویت جامه در تن پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۳۸۹ حافظ (چو گل هر دم به بویت جامه در تن) به همراه شرح

شرح غزل ۳۸۹ حافظ / چو گل هر دم به بویت جامه در تن

چو گل هر دم به بویت جامه در تن
کنم چاک از گریبان تا به دامن

تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرید بر تن

من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من

به قول دشمنان برگشتی از دوست
نگردد هیچ کس دوست دشمن

تنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه چون در سیم آهن

ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن

مکن کز سینه‌ ام آه جگرسوز
برآید همچو دود از راه روزن

دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مسکن

چو دل در زلف تو بسته‌ است حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 389 حافظ / چو گل هر دم به بویت جامه در تن
شرح غزل ۳۸۹ حافظ / چو گل هر دم به بویت جامه در تن

شرح غزل ۳۸۹ حافظ (شرح غزل چو گل هر دم به بویت جامه در تن)

چو گل هر دم به بویت جامه در تن
کنم چاک از گریبان تا به دامن

هر لحظه از شدت شوق و اشتیاق دیدارت جامه تن را چون گل از گریبان تا به دامن پاره می کنم.

تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرید بر تن

گویی گل در باغ، تن زیبا و لطیف تو را دید و به هیجان آمد و از شدت شوق مانند عاشقان مست، جامه خود را بر تن پاره کرد و شکوفا شد.

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من

من از دست غم عشق تو به سختی می توانم نجات یابم و رها شوم ولی تو چه آسان دل مرا ربودی و عاشق خود ساختی.

به قول دشمنان برگشتی از دوست
نگردد هیچ کس دوست دشمن

به گفته دشمنان از دوست روی گردانیدی ولی هیچ کس با دوست خود دشمن نمی شود.

تنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه چون در سیم آهن

تن تو در جامه مانند شراب در جام است ولی دل سخت تو در سینه سپیدت چون آهنی است که در میان نقره باشد.

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن

ای شمع از سوز دل اشک خونین از چشم جاری کن زیرا که سوز و گداز درونت بر همه مردم آشکار شده است.

مکن کز سینه‌ ام آه جگرسوز
برآید همچو دود از راه روزن

چنان نکن که از سینه ام آه جگرسوز و دردناک به مانند دودی که از روزن خارج می شود، بیرون بیاید.

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مسکن

دلم را که در سر زلف تو جای گرفته است و مسکن دارد، نشکن و در پای نینداز و پایمال نساز.

چو دل در زلف تو بسته‌ است حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن

اکنون که حافظ اسیر و دلبسته گیسوی تابدار و زیبای توست، این گونه او و کارش را خوار مکن و پایمال نساز.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۳۸۹ حافظ / چو گل هر دم به بویت جامه در تن

نیتی در دل داری و برای رسیدن به آن در تب و تاب هستی، به نیروی استواری که در درونت هست تکیه کن تا به هدفت برسی. راه رسیدن به مقصود دشوار و سخت است اما غیرممکن نیست. اگر آینده‌نگری و عقل خود را به کار بگیری موفق خواهی شد. قدر دوستانت را بدان و با آنها به‌خاطر حرف دیگران سر دشمنی نداشته باش؛ اگر یکی از اطرافیان تو سخنی گفته که باعث کدورت و دلخوری شده است، با شکیبایی اختلافات و سوءتفاهم‌ها را برطرف کن. این روزها باید مراقب سخنانی که می‌زنی باشی تا مبادا کسانی را که تو را دوست دارند، تحقیر کنی و دلشان را بشکنی.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x