معرفی کتاب «وداع با اسلحه»
درباره نویسنده
ارنست همینگوی نویسندهی بزرگ آمریکایی در سال ۱۸۹۹ متولد شد. او ابتدا به عنوان گزارشکر در یک گاهنامه محلی مشغول به کار شد ولی در ۱۹ سالگی برای شرکت در در جنگ جهانی اول داوطلبانه به عنوان رانندهی آمبولانس در جبههی ایتالیا مشغول به خدمت شد و بعد از جراحتی سخت به آمریکا بازگشت. همینگوی در سال ۱۹۲۹ «وداع با اسلحه» را نوشت. کتاب دیگر همینگوی «پیرمرد و دریا» است که او را در سال ۱۹۵۳ شایسته دریافت جایزه پلیتزر «Pulitzer» کرد.
همچنین او در سال ۱۹۵۴ به خاطر سبک قدرتمندش در هنر داستانسرایی موفق به دریافت جایزهی نوبل شد. قدرت بالای وی در شخصیتپردازی و سبک نوشتن سادهی او باعث شده است که به او لقب پدر داستاننویسی مدرن را بدهند.
نجف دریابندری یکی از کسانی است که کتاب «وداع با اسلحه» را در ایران ترجمه کرده است و ناشران مختلف (از جمله نیلوفر و نشر علمی فرهنگی و امیرکبیر) آن را منتشر کردهاند.
درباره کتاب «وداع با اسلحه»
کتاب «وداع با اسلحه» نوشتهی ارنست همینگوی که یکی از پرفروشترین رمانهای تاریخ محسوب میشود به بهترین شکل ممکن درد نسل خالق اثر را در زمان جنگ جهانی اول بیان میکند. «وداع با اسلحه» را معمولاً به خاطر روایت شفاف و اثرگذاری که از جنگ دارد تحسین میکنند.
این کتاب فقط یک رمان جنگی نیست بلکه در آن داستانی عاشقانه و پرشور نیز روایت میشود.
رمان «وداع با اسلحه» (A Farewell to Arms) به ماجرای جوان آمریکایی با نام فردریک هنری میپردازد که در شمال ایتالیا به زندگی خود مشغول است اما جنگ جهانی اول آغاز شده و وی نیز برای جنگ به ارتش این کشور میپیوندد و در آمبولانس به خدمت مشغول میشود. هنری در جنگ مجروح میشود و برای درمان به بیمارستانی در میلان فرستاده میشود. در این شرایط، علاقهای میان هنری و کاترین به وجود میآید.
توصیفهای دقیق و بجایی که نویسنده از فضای جبهه، بیمارستانها و حال و هوای سربازان ارائه میدهد بر ارزش این کتاب افزوده است.
هنری که از جنگ بیزار است مجدداً به جنگ میرود. بیزاری از جنگ و البته بیهوده بودن آن در مقایسه با ویرانیهایی که به بار میآورد از دیگر باورهایی است که نویسنده در لا به لای داستانش از آنها سخن میگوید.
برخی منتقدان، توصیفهای اثرگذار رمان را ناشی از حضور همینگوی در جنگ جهانی اول و علت تجربهی مستقیم او از جنگ میدانند.
فیلم وداع با اسلحه
سال ۱۹۳۲ فیلم وداع با اسلحه A FAREWELL TO ARMS با بازی «گری کوپر» و «هلن هایز» ساخته شد. «جان هیوستن» و «چارلز ویدور» در سال ۱۹۵۷ اقتباس دیگری از رمان همینگوی با همین نام را کارگردانی کردند.
برشی از کتاب
یک بار در اردوگاه، کندهای را در آتش گذاشتم. کنده پر از مورچه بود. همین که شروع به سوختن کرد، انبوه مورچهها بیرون ریختند؛ اول به طرف وسط رفتند که آتش میسوخت؛ بعد برگشتند و به ته کنده فرار کردند. هنگامی که به قدر کافی در ته کنده جمع شدند، توی آتش میافتادند. بعضیها در میرفتند، تنشان سوخته و پهن شده بود و همینطور میرفتند و نمیدانستند کجا میروند. ولی بیشترشان به طرف آتش و بعد، به ته کنده میرفتند و سرانجام توی آتش میافتادند.
یادم هست که در آن موقع فکر کردم که این آخر دنیاست و فرصت خوبی است که آدم مسیح بشود و کنده را از آتش بردارد و بیرون بیندازد تا مورچهها بتوانند خودشان را به زمین برسانند، ولی من کاری نکردم. جز اینکه یک فنجان آب روی کنده پاشیدم تا فنجان خالی شود و بتوانم در آن نوشیدنی دیگری بریزم. فکر میکنم پاشیدن فنجان آب روی کندهی سوزان، مورچهها را فقط بخار داد.
امیدواریم از خواندن کتاب «وداع با اسلحه» لذت ببرید و برای خواندن معرفی کتاب های دیگر به بخش معرفی کتاب مراجعه کنید.
مجله اینترنتی تحلیلک