قسم نخور که باور کردم
قسم نخور که باور کردم را به مزاح می گویند، یعنی: می دانم که دروغ می گویی
قسم نخور که باور کردم را به مزاح می گویند، یعنی: می دانم که دروغ می گویی
قسمت را باور کنم یا دم خروس را ؟ یعنی ظاهر و مشهود یا ادله برخلاف انکار و ادعای تو است.
کارد بزنی خونش در نمی آید یعنی بسیار خشمگین است. در مطالب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
قسم بزرگش به سر فلان است یعنی بسیار او را دوست گیرد. برای درک بهتر معنی این عبارت نیز بیتی از سنایی آورده شده است.
قیمت خون باباش می گوید یعنی نهایت گران بها می گذارد. در مطالب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کار حضرت فیل است در گفتار عامه و معمولا به مزاح یعنی کاری بسیار دشوار است.
قرمزی زیرش آمد به روش یعنی از کینه یا حسد رخساره اش سرخ شد. در مطلب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
صد دینار داده ام فینش را هم من بکنم ؟ را در مورد خسیسی گویند که مزد کم داده و کار بسیار می خواهد و کمکی هم نمی کند.
صبح آوازش بلند می شود از آنجا می آید که دزدی پی دیوار خانه ای را به آرامی می کند. صاحب خانه سر از بام بیرون آورد و پرسید چه می کنی؟ گفت دهل می زنم. سوال کرد چرا به این آهستگی؟ جواب داد صبح آوازش بلند می شود.
صد چاقو بسازه یکیش دسته نداره یعنی وعده های او دروغین است. در مطالب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.