داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و هشتم)
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و هشتم)… شازده عزیز امروز موضوع را به ژانت گفتم. اولش به فکر فرو رفت اما بعد گفت میتوانى روزى که میخواهى بروى فرخ را ببینى بهانه بتراشى.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و هشتم)… شازده عزیز امروز موضوع را به ژانت گفتم. اولش به فکر فرو رفت اما بعد گفت میتوانى روزى که میخواهى بروى فرخ را ببینى بهانه بتراشى.
موفقیت برترین نوآوران