کنگر خوردن و لنگر انداختن
کنگر خوردن و لنگر انداختن یعنی توقف کوتاه را به اقامت طولانی تبدیل کردن، در جایی ماندن و حاضر به رفتن نشدن.
کنگر خوردن و لنگر انداختن یعنی توقف کوتاه را به اقامت طولانی تبدیل کردن، در جایی ماندن و حاضر به رفتن نشدن.
از کیسه خلیفه بخشیدن یعنی بخشش بی پشتوانه، از مال نداشته بخشیدن، از دارایی دیگری بخشش واهی کردن.
گاوش زاییده یعنی خرابی ناگهانی در کار کسی به بار آمدن. در مطلب بعد نیز به کنایه ها و ضرب المثل های دیگر می پردازیم.
کوزه کسی را لب سقاخانه گذاشتن یعنی کسی را یاری کردن، راه نجاتی برای کسی پیدا کردن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کوسه و ریش پهن یعنی دو چیز متضاد، دو چیز که با هم جمع نشود. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
گاو نه من شیر یعنی کسی که خدمت بزرگی انجام دهد و در پایان کاری کند که قدر آن از میان برود، کسی که نیکی بزرگ خود را با لطمه کوچکی تباه کند.
گرم و سرد چشیده یعنی تجربه های بسیار کرده و ورزیده شده است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کله گنجشک خورده به معنی پر گویی کردن است. در مطالب بعد به کنایه ها و ضرب المثل های دیگر می پردازیم.
گلوی خود را پاره کردن یعنی بیهوده فریاد کشیدن، به صدای بسیار بلند سخن گفتن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
کله اش سوت کشید به معنی دچار حیرت شدید شدن، بهت زده و ناراحت شدن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.