نیاز به حافظ
ما به حافظ نیاز داریم. به تغزل او، به اخلاقش و به نقدش. بیجهت هم نیست که او چون قلهای بلند و بدیع در رشته کوه طولانی تاریخ و فرهنگ ایران این چنین مشعشع است. اهمیت حافظ آن چنان بدیهی است که بیانش، بیان یک بیخبری مفرط از فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم را میماند اما این اهمیت را باید با عینکی جزئینگرانه نگریست و آن را شکافت. در این یادداشت و در یادداشت بعدی میکوشیم این جایگاه تاریخی را صرفا در آموزههای اجتماعی_انتقادی حافظ شیراز باز شناسیم.
برای فهم دقیق یک اثر هنری دستکم سه عنصر حیاتی وجود دارد
- فرم
- زندگی هنرمند (خالق اثر)
- زمانهی زیست هنرمند
مؤلفهی اول مورد بحث این جستار نیست و به این ترتیب به مؤلفههای بعدی میپردازیم.
زندگی حافظ
دربارهی زندگی حافظ اطلاعات پراکندهای در تواریخ وجود دارد که به سبب اهمیت او در تاریخ، بعضی از این اطلاعات به سطح افسانه و خیال تقلیل یافته اند.
اما تقریبا چیزهایی که دربارهی حافظ حقیقت دارد کم کار بودن اوست، یکی دو سفر در محدودهی جغرافیای ایران و نهایتا شغل او که گویا در دیوان مشغول بوده است. همینجا باید ذکر کرد که فقدان آثار نمایشی دربارهی زندگی او (حتی اگر مبتنی بر همین اطلاعات معدود باشد) در زمانهی ما چقدر محسوس است.
دربارهی زندگی حافظ نکتهی قابل توجه همین شغل اوست. فعالیت حافظ در دیوان فرصت درخشانی برای او فراهم میآورد که به مطالعهی دیوانهای شاعران فارسی و عربی بپردازد و تسلط او بر متون ادبی خود یکی از دلایل پختگی و روانی اشعار اوست. اگر در غزل حافظ فریاد حماسهی فردوسی شنیده میشود، اگر در غزل حافظ تصاویر بکر شعر عربی دیده میشود، اگر اخلاقیات بوستان و گلستان در شعر حافظ متجلی است، اگر مضامین عرفانی مثنوی و کلیات شمس در دیوان حافظ بسیار است و هزاران اگر دیگر… تنها به این دلیل است که حافظ دیوانهای شاعران دورههای قبلی خود را به دقت خوانده و آن مضامین و مسئلهها و تصاویر را با زبان پختهی خود یکجا گرد آورده است.
این گزارهها البته به این معنا نیست که خوانش دیوان حافظ ما را از تدبر و تحقیق در شاهنامه، مثنوی مولانا، گلستان و بوستان و دیوانهای شعر عربی بینیاز میسازد اما انصاف ایجاب میکند که بگوییم هیچ شاعری در طول تاریخ ادبیات فارسی نتوانسته است مجموعهای بینظیر از آموزههای اخلاقی، انسانی و اجتماعی را در یک دیوان جمعآوری کند و با فرمی درخشان و منحصربهفرد بازگویشان کند مگر: خواجهی شیراز.
به این ترتیب در مواجهه با غزلیات حافظ نه با یک دیوان که با چند دیوان روبهرو هستیم. پراکندگی مضامین در شعر حافظ نیز شاید به همین دلیل است. به بیان بهتر هرچند که فرم غزل، ارتباط عمودی ابیات را اقتضا نمیکند (دقیقا برعکس مثنوی یا قصیده) اما گزاف نیست اگر بگوییم این رابطهی عمودی در دیوان حافظ تقریبا از هم پاشیده است. گویی حافظ میکوشد در قالب هر بیت، مضمونی پیشتر گفته شده را بیان کند (البته با زبانی درخشان) و همین عامل، پراکندگی گسترده ابیات را سبب میشود، به نوعی که اشتراک ابیات تنها محدود به وزن، قافیه و ردیف باقی میماند.
مجله اینترنتی تحلیلک
عالی