غزل ۲۵۳ حافظ (ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر) به همراه شرح
شرح غزل ۲۵۳ حافظ / ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر
در هر طرف ز خیل حوادث کمین گهیست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر
حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم
شرح غزل ۲۵۳ حافظ (شرح غزل ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر)
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
ای معشوقی که از تابش چهره زیبایت عمرم چون لاله زار با طراوت و شاداب است. به سوی من بازگرد که بی گل رویت شکوفه جوانی ام پژمرد و فرو ریخت.
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
اگر از دیده ام چون باران، سیل اشک روان شود، شایسته است زیرا جوانی ام در غم دوری تو به سرعت برق گذشت و سپری شد.
سرشک: اشک
شدن: رفتن
بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
این لحظات کوتاه عمر که فرصت دیدار ممکن است، وقت را غنیمت بشمار و کار ما را دریاب که سرانجام عمر ما معلوم نیست.
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
تا کی نوشیدن شراب صبحگاهی و در خواب خوش فرو رفتن و در غفلت به سر بردن؟ آگاه باش که بهترین لحظات زندگی تو سپری شد.
می صبوح: شراب صبحگاهی
شکرخواب: خواب شیرین
هان: آگاه باش
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
دیروز معشوق در حال گذر بود و به سوی ما توجه و عنایتی نکرد. بیچاره دل عاشق من که از گذشتن عمر هیچ بهره ای نبرد.
عمر: ایهام دارد: ۱.زندگی ۲.با توجه به مصراع اول استعاره از معشوق
بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی
اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر
ای معشوق هر کس که گردش عمر او بر نقطه کوچک دهان تو قرار گیرد و به وصالت برسد و از لبانت بوسه ای گیرد، از دریای مرگ و نیستی که گرداگرد او را فرا گرفته است، هیچ باکی ندارد.
اندیشه: ترس
در هر طرف ز خیل حوادث کمین گهیست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
از هر طرف حوادث بد و ناگوار در کمین ماست به همین دلیل عمر همچون سواری به سرعت می گذرد.
خیل: سپاه، گروه سواران
عنان گسسته: شتابان و به سرعت
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر
بدون عمر زنده ام و از این تعجب نکن زیرا چه کسی روزهای جدایی از معشوق را زندگی به حساب می آورد؟
بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی
حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان
این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
ای حافظ سخن بگو و شعر بسرای که بر صفحه روزگار فقط این نقش قلم توست که بر جای می ماند.
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
مجله اینترنتی تحلیلک
عالی
ممنون از توجه و حسن نظر شما