جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 329 حافظ / جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

شرح غزل ۳۲۹ حافظ / جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

در این مطلب به غزل 329 حافظ با مطلع جوزا سحر نهاد حمایل برابرم پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۳۲۹ حافظ (جوزا سحر نهاد حمایل برابرم) به همراه شرح

شرح غزل ۳۲۹ حافظ / جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند می‌ خورم

ساقی بیا که از مدد بخت کارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم

جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم

راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم

شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

ور باورت نمی‌ کند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

منصور بن مظفر غازیست حرز من
و از این خجسته نام بر اعدا مظفرم

عهد الست من همه با عشق شاه بود
و از شاهراه عمر بدین عهد بگذرم

گردون چو کرد نظم ثریا به نام شاه
من نظم در چرا نکنم از که کمترم

شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه
کی باشد التفات به صید کبوترم

ای شاه شیرگیر چه کم گردد ار شود
در سایه تو ملک فراغت میسرم

شعرم به یمن مدح تو صد ملک دل گشاد
گویی که تیغ توست زبان سخنورم

بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم

بوی تو می‌ شنیدم و بر یاد روی تو
دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم

مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست
من سالخورده پیر خرابات پرورم

با سیر اختر فلکم داوری بسی است
انصاف شاه باد در این قصه یاورم

شکر خدا که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش می‌ شنود صیت شهپرم

نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم

شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من
گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم

ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم

بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیده‌ اش به گزلک غیرت برآورم

بر من فتاد سایه خورشید سلطنت
و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم

مقصود از این معامله بازار تیزی است
نی جلوه می‌ فروشم و نی عشوه می‌ خرم

 

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

 

شرح غزل 329 حافظ / جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
شرح غزل ۳۲۹ حافظ / جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

شرح غزل ۳۲۹ حافظ (شرح غزل جوزا سحر نهاد حمایل برابرم)

 

جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند می‌ خورم

سحرگاه جوزا به نشان اطاعت و بندگی حمایل و بند شمشیر خود را باز کرد و در مقابل من قرار داد؛ یعنی غلام و بنده شاه هستم و بر این امر سوگند یاد می کنم.

جوزا: در اینجا منظور صورت فلکی جبار است.

حمایل: بند و دوال شمشیر

حمایل پیش کسی نهادن: کنایه از مطیع و تسلیم کسی شدن

ساقی بیا که از مدد بخت کارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم

ای ساقی بیا که به یاری اقبال و سعادت خوب و مساعد، مراد و آرزویی که از خدا می خواستم، برایم حاصل شد.

جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم

ای ساقی جام شرابی بده تا بار دیگر به شادی روی شاه بنوشم و مست گردم که هنگام پیری شور و اشتیاق جوانی در سر دارم.

راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم

ای ساقی با توصیف آب زلال حیات بخش خضر مرا از راه به در نکن و فریبم نده که من از جام باده شاه، جرعه کش حوض کوثر هستم. یعنی از ساغر شاه گویی شراب بهشتی می نوشم.

راه زدن: کنایه از گمراه کردن و فریب دادن

جرعه کش: نوشنده یک جرعه

 

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

 

 

شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم

ای شاه اگر تخت فضل و دانشم را به عرش برسانم، باز بنده و غلام این آستان و گدا و مسکین این درگاه هستم.

سریر: تخت

مملوک: غلام، بنده

جناب: آستان، درگاه

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

سال هاست که باده نوش مجلس عیش و شادی تو بودم پس چگونه می تواند طبع و سرشت مانوس و الفت گرفته من این آبشخور را رها کند؟

آبخورد: آبشخور، مشرب

خوگر: الفت گرفته، مانوس

ور باورت نمی‌ کند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم

اگر این سخن من را باور نمی کنی از گفته کمال الدین اصفهانی دلیلی برای اثبات کلامم می آورم.

کمال: منظور کمال الدین اسماعیل اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله مغول است.

شرح غزل ۳۲۹ حافظ (شرح غزل جوزا سحر نهاد حمایل برابرم)

 

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

اگر دل از تو برکنم و مهر از تو بردارم و رهایت کنم پس آن عشق و محبت را بر چه کسی بیفکنم و آن دل را به کجا ببرم؟

منصور بن مظفر غازیست حرز من
و از این خجسته نام بر اعدا مظفرم

تعویذ و پناه من منصور بن مظفر جنگجو است و از این نام مبارک است که بر دشمنان پیروزم.

غازی: جنگجو، لقب شاه منصور

عهد الست من همه با عشق شاه بود
و از شاهراه عمر بدین عهد بگذرم

پیمان من از روز ازل با عشق پادشاه بسته شده است و از شاهراه عمر با این پیمان می روم و به سرای باقی می شتابم. یعنی ارادت و عشق من نسبت به شاه ازلی و ابدی خواهد بود.

گردون چو کرد نظم ثریا به نام شاه
من نظم در چرا نکنم از که کمترم

وقتی فلک گردنبند ثریا را به نام پادشاه به رشته کشید و به نظم درآورد، پس چرا من مروارید شعرم را به نام او به نظم در نیاورم؟ از چه کسی کمترم؟ یعنی شعرم را در مدح شاه می سرایم و از شاعران دیگر کمتر نیستم.

 

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

 

 

شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه
کی باشد التفات به صید کبوترم

من که مانند شاهین از دست شاه طعمه خوردم و پرورش یافتم، کی می توانم به کبوتر که صیدی است ناچیز، توجه کنم؟

التفات: توجه

ای شاه شیرگیر چه کم گردد ار شود
در سایه تو ملک فراغت میسرم

ای شاه دلیر شیر شکار، اگر در سایه لطف و عنایت تو به سلطنت آسایش و آرامش برسم، از تو چه کم می شود؟

شعرم به یمن مدح تو صد ملک دل گشاد
گویی که تیغ توست زبان سخنورم

شعر من به برکت ستایش تو توانست صد کشور دل را تسخیر کند و گویی که زبان فصیح و رسای من شمشیر کشورگشای تو است.

یمن: مبارک و خجسته

بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم

اگر مانند باد صبا از گلزاری بگذرم، نه عشق تماشای سرو در من است و نه اشتیاق دیدن صنوبر.

بوی تو می‌ شنیدم و بر یاد روی تو
دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم

بوی خوش تو را می شنیدم و ساقیان زیباروی بزم عیش و شادی، به یاد روی زیبای تو یکی دو پیمانه به من شراب نوشاندند.

مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست
من سالخورده پیر خرابات پرورم

من آن کسی نیستم که با نوشیدن یک دو دانه آب انگور مست شوم، زیرا که من در میخانه پیر و پرورده شده ام.

عنب: انگور

شرح غزل ۳۲۹ حافظ (شرح غزل جوزا سحر نهاد حمایل برابرم)

 

با سیر اختر فلکم داوری بسی است
انصاف شاه باد در این قصه یاورم

با گردش فلک شکایت و نزاع بسیار دارم. امید است که عدل و داد پادشاه در این ماجرا من را یاری نماید.

داوری: شکایت

 

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

 

 

شکر خدا که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش می‌ شنود صیت شهپرم

سپاس خدا را که بار دیگر در این بلندای بارگاه، جبرئیل، طاووس عرش، آوازه شهپر من را می شنود. یعنی نه تنها در روی زمین معروف هستم بلکه آوازه شهرت من در آسمان ها نیز پیچیده است.

طاووس عرش: استعاره از جبرئیل

صیت: آوازه، شهرت

نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم

اگر جز عشق و محبت تو به کار دیگری بپردازم، امیدوارم که نامم از دنیای عاشقان محو و نابود گردد.

کارخانه: مجازا دنیای عاشقان

شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من
گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم

بچه شیر به قصد شکار دلم به سوی من حمله کرد ولی من چه لاغر باشم چه فربه، صید شیر بیشه ام و شاه منصور را مدح می کنم.

شب الاسد: بچه شیر

غضنفر: شیر بیشه

ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم

ای کسی که عاشقان روی خورشیدگون تو از ذره بیشتر است، من چه وقت می توانم به وصال تو برسم که از ذره هم ناچیز و بی ارزش تر هستم؟

بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیده‌ اش به گزلک غیرت برآورم

به من نشان بده که چه کسی منکر چهره زیبای توست تا چشمش را با کارد خشم و حسد از کاسه بیرون بیاورم.

گزلک: کارد کوچک و دسته دار

بر من فتاد سایه خورشید سلطنت
و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم

سایه لطف پادشاه بر سر من افتاد و من اکنون دیگر از خورشید خاوری بی نیاز و آسوده ام.

خاور: مشرق

مقصود از این معامله بازار تیزی است
نی جلوه می‌ فروشم و نی عشوه می‌ خرم

مقصود من از این رفتار و روش، بازار گرمی و رونق دادن به کار است وگرنه اهل تظاهر و خودنمایی نیستم و فریب و نیرنگ هم نمی خورم.

معامله: روش، رفتار و طرز عمل

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۳۲۹ حافظ / جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

روزگار به کام تو شده است و اوضاع و احوال جوری رقم خورده که تو به خواسته دلت برسی. نگران هیچ‌چیز نباش که بخت و اقبال با تو همراه خواهد شد. همه‌چیز بر وفق مرادت بوده و دنیا روی خوشش را به تو نشان داده است. خداوند را به خاطر تمام خوشی‌ها و نعمت‌هایی که به تو داده شاکر باش. بر عهد و پیمانی که بسته‌ای وفادار باش تا حق دوستی را ادا کرده باشی. در صورت بروز سختی، از میانه راه برنگرد که راه را درست می‌روی و به هدفت منتهی می‌شود. اعتماد به نفس را در خودت پرورش بده و در معامله بهترین متاع را انتخاب نما.

3.6 7 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناهید
5 ماه قبل

خیلی کامل و جامع بسیار عالی

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x