معرفی کتاب «غول درون»
درباره نویسنده
هری کارپِنتر نویسنده، مجری، روزنامهنگار و مفسر برنامههای ورزشی شبکه بی.بی.سی «BBC» بوده است.
البته او بیشتر، گزارشهای ورزش بوکس را پوشش میداد. او حتی ۳ کتاب مهم در مورد ورزش بوکس هم به چاپ رسانده است.
هری بعد از اینکه به کار خود در بی.بی.سی پایان داد، کتاب مهم خود یعنی غول درون را در سال ۲۰۰۵ منتشر کرد و توانست خود را به عنوان یک نویسنده موفق معرفی کند.
او در سال ۲۰۱۰ در اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد.
درباره کتاب
ضمیر ناخودآگاه شما چگونه کار می کند و چگونه از آن استفاده می کنیم؟
غول درون همان ضمیر ناخودآگاه است که اغلب نمیدانیم چگونه کار میکند و چگونه باید از آن استفاده کنیم.
هدف این کتاب هم همین است، راهنما و آموزش استفاده از ضمیر ناخودآگاه برای دستیابی به موفقیت، سلامتی، خوشبختی و آرامش ذهنی شما که در اینجا جمعآوری شده است.
دانستن نحوه کارکرد ضمیر ناخودآگاه حلقه گمشده برای دستیابی به موفقیت است.
روشهای استفاده از آن آسان است اما اگر ندانید ضمیر ناخود آگاهتان چگونه کار میکند احتمالاً شکست بخورید.
کلید موفقیت دسترسی به ضمیر ناخودآگاه از طریق یک حالت ذهنی تغییر یافته است.
تکرار عبارات کلیدی برای ضمیر ناخودآگاه در حالت نرمال و بیدار بیشتر از منفعت ضرر دارد. باید یاد بگیرید که وارد حالت مغزی طبیعی آرام بشوید تا به قلمروی ضمیر ناخودآگاه نفوذ کنید.
اگر تغییر خاصی در تضاد با باورهای ناخودآگاه شما باشد نمیتوانید اراده کنید که تغییر کنید.
میتوانید در تمام طول روز به هدف تان فکر کنید اما درحقیقت این کافی نیست و میتواند بر علیه شما عمل کند.
هری کار پرینتر برای یادگیری نحوه استفاده از ذهن ناخودآگاه قدرتمند خود پیگیری در طول عمر خود داشت. این اشتیاق در دهسالگی با بهبودی ذهنی یک بیماری تهدیدکننده زندگی شروع شد. ذهن او می توانست او را درمان کند.
او هر کتابی را که میتوانست پیدا کند و هر درس را بخواند، خواند.
او تا سن سی سالگی تمام آنچه را که نیاز بود آموخت. او و همسرش میگویند که این دانش به طور چشمگیری جان خود را تغییر داد که نوشت ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه شما عملکرد کاملاً متفاوتی دارند.
شما نیاز دارید که قبل از بهره گرفتن کامل از قابلیتهای ضمیر ناخودآگاه تفاوتهای آنها را بدانید.
کتاب «غول درون» شامل تمرینات عملی است. بعد از هر درس دستورالعملهای ریلکسیشن وجود دارد که میتوانید آن را دنبال کنید.
برشی از کتاب
پیرمردی وقتی که فقط یک پسر بچه بود، داستانی از زنی شنید که یک بطری با یک چوب پنبه در دهانهاش در ساحل پیدا کرد. وقتی چوب پنبه را از دهانهی بطری بیرون کشید، او تصویر یک غول را دید که بیرون آمد. غول هر چیزی که زن آرزو کرد به او عطا کرد. پیرمرد عمر خودش را صرف یافتن بطری خودش و غول درون آن کرد. او سواحل تمام قارهها را جستجو کرد. به خاطر وسواسی که داشت، هرگز رابطهای طولانی مدت ایجاد نکرد یا شغلی را برای مدتی طولانی نگه نداشت. او یک مرد ناراحت بود.
یک روز در ساحلی نزدیک خانهاش، بطری را که به دنبالش بود یافت. به دلیلی که برایش ناشناخته بود، او احساس کرد که یک غول درون آن وجود دارد. چوب پنبههای دهانه سایر بطریها به سختی بیرون میآمد، اما این یکی به راحتی به بیرون لغزید. ناگهان یک غول ظاهر شد. غول به پیرمرد گفت، “من اینجا هستم تا هرچیزی که میخواهی به تو ببخشم. “
پیرمرد جواب داد، “هرچیزی که بخواهم؟”
غول گفت، “خوب تقریبا هرچیزی. از آنجایی که تو پیر هستی و هرگز در سیاست نبودهای، این احتمال وجود ندارد که تو بتوانی رئیس جمهور آمریکا شوی، همچنین من فکر نمیکنم عاقلانه باشد که آرزوی یک جایگاه در تیم بسکتبال المپیک را داشته باشی. و من فکر نمیکنم که تو چیزی بخواهی که به ضرر شخص دیگری باشد. بنابراین، نه، نه همه چیز. اما هنوز بیش از چیزی که آرزوی آن را داشتهای. قطعا برای شادی و آرامش تو کافی است. “
پیرمرد از خود بیخود شد اما سپس عصبانی شد. “چرا انقدر طول کشید تا تو را پیدا کنم؟ اگر هنگامی که جوان بودم تو را پیدا میکردم میتوانستم کارهای زیادی را به انجام برسانم. “
غول گفت، “سرورم اما من تمام مدت با تو بودهام. من در آن بطری نبودم. من با تو بودهام و در تمام زندگی تو آرزوهایت را برآورده کردهام. به یاد داری که شش ساله بودی و آرزو کردی که پدرت بیشتر به تو توجه کند؟ تو انگشت خودت را بریدی. این کار اتفاقی نبود. پدرت بریدگی را شست و از تو نگهداری کرد. یادت میآید؟
مجله اینترنتی تحلیلک