از صمیم قلب بگو آمدم / علامه حسن زاده آملی
از صمیم قلب بگو آمدم / علامه حسن زاده آملی
آقای من! پیشانی صدق و اخلاص در درگاه دوست نه و از صمیم قلب بگو آمدم.
اگر گفتند: «اینجا چرا آمدی؟»
بگو: «به کجا روم و به کدام در رو کنم؟»
این ره است و دگر دوم ره نیست
این در است و دگر دوم در نیست
اگر گفتند: «به اذن چه کسی آمدی؟»
بگو: شنیدم:
بر ضیافتخانهی فیض نوالت منع نیست
در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته
اگر گفتند: «تا به حال کجا بودی؟»
بگو: «راه گم کرده بودم.»
اگر گفتند: «چه چیزی آوردهای؟»
بگو: «اوّلاً دل شکسته که از شما نقل است:
درکوی ماشکسته دلی میخرند وبس
بازارخودفروشی ازآن سوی دیگراست
و ثانیاً:
من گدایم چه توانم ببرم در بر شاه
طمع بخششم از درگه سلطان من است
و ثالثاً: الهی آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، تو خدایی نه بازرگان.»
اگر گفتند: «بیرونش کنید.»، بگو:
نمیروم ز دیار شما به کشور دیگر
برون کنید از این در درآیم از در دیگر
اگر گفتند: «این جرأت را از که آموختی؟»
بگو: «از حلم شما.»
اگر گفتند: «قابلیت استفاضه نداری.»
بگو: «قابلیت را هم شما افاضه میفرمایید.»
از صمیم قلب بگو آمدم / علامه حسن زاده آملی
باز اگر از تو اعراض کردند، بگو:
«به والله به بالله به تالله
به حق آیهی نصر من الله
که مو از دامنت دست بر ندیرم
اگر کشته شوم الحکم لله»
اگر گفتند: «مذنبی.»
بگو: «اوّلاً شنیدم شما غفارید، و ثانیاً من ملک نیستم آدمزادهام،
و ثالثاً:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو
آن کس که گنه نکرده و زیست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو؟»
اگر گفتند: «این حرف ها را از کجا یاد گرفتی؟»
بگو:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
اگر گفتند: «چه میخواهی؟» بگو:
جز تو ما را هوای دیگر نیست
جز لقای تو هیچ در سر نیست
خوشتر از گفته تو گفتاری
بهتر از دفتر تو دفتر نیست
دلگشاتر ز محضر قدست
محضر هیچ نیک محضر نیست
جان فزاتر ز نفحه انست
نفحه مشک و عود و عنبر نیست
از صمیم قلب بگو آمدم / علامه حسن زاده آملی
نامه ها برنامه ها
علامه حسن زاده آملی
مجله اینترنتی تحلیلک