شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
دلیل آغاز جنگ 8 ساله ایران و عراق چه بود؟

دلیل آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق چه بود؟

دلیل آغاز جنگ 8 ساله ایران و عراق چه بود؟...عواملی نظیر ظهور یک ایدئولوژی انقلابی توسعه گرا و خطر آن برای ثبات سیاسی داخلی برخی حکومتها و توازن قوای منطقه ای، وجود یک ائتلاف محافظه کار برای حفظ وضع موجود، قدرت طلبی و عطش کسب آبرو و اعتبار بیشتر، و اعتماد به نفس نظامی بیش از حد.

دلیل آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق

جنگ عراق با ایران که در ایران با نام جنگ تحمیلی یا دفاع مقدس یا جنگ هشت ساله و در زمان صدام در عراق با نام قادسیهٔ صدام شناخته می‌شود، طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید.

عوامل مختلفی طی چند دهه موجب شد که اختلافات دو کشور تبدیل به جنگی تمام عیار شود. اختلافاتی که مربوط به مسائل ژئوپولیتیک، مذهبی و قومی بود. سرانجام تحریکات دو کشور علیه یکدیگر و رهبرانشان باعث روی دادن جنگ ایران و عراق شد.

زمینه تاریخی جنگ ایران و عراق

از دهه ۱۹۶۰ به بعد، ایران و عراق در برخی زمینه ها از جمله حمایت متقابل از حرکت های براندازانه مخالفان یکدیگر و کشمکش های منطقه ای مشکلاتی جدی با هم داشته اند.

منازعه در مورد حق استفاده از آبراه حیاتی شط العرب (اروندرود) یکی از این کشمکش ها بود که از دوره امپراتوری عثمانی همواره منشأ اختلاف و مناقشه بین دو کشور بوده است.

ایران در زمان شاه به دلیل حمایت سیاسی و نظامی آمریکا، قدرت برتر و بلامنازع منطقه خلیج فارس بود.

شاه می کوشید نفوذ ایران را در سر تا سر منطقه گسترش دهد و به مناطق مورد ادعای برخی کشورهای حوزه خلیج فارس حمله کند.

بر این اساس، در سال ۱۹۶۹، معاهده سال ۱۹۳۷ را که در آن بر کنترل تقریباً کامل عراق بر شط العرب (اروندرود) تصریح شده بود، باطل اعلام کرد و دو سال بعد نیز سه جزیره کوچک (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) در نزدیکی تنگه هرمز را به تصرف درآورد.

بعدها عراق در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، با باز تعریف مرز آبی دو کشور در آبراه شط العرب (اروندرود) بر اساس اصل تالوِگ موافقت کرد، به این شرط که شاه از حمایت شورشیان کُرد عراقی که در بغداد آشوبی طولانی و پرهزینه به راه انداخته بودند، دست بردارد.

شروع جنگ ایران و عراق

بعد از سرنگونی شاه، با وجود اقدامات متقابل دولت موقت مهندس بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور فی مابین در تابستان ۱۹۷۹، در پاییز همان سال نا آرامی شیعیان عراقی در سر تا سر بخش شمالی خلیج فارس موجب شد تا بغداد بار دیگر ادعاهای خود مبنی بر اقدام ایران به تحریک شیعیان عرب را تکرار کند.

صدام با به کارگیری لحنی تهدید آمیز علیه حکومت امام خمینی، خواستار خاتمه به اصطلاح سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا با اقلیت های قومی ایران شد، اما با حملات مکرر پاسداران انقلاب به کنسول گری ها و سفارت عراق، گفتگوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت.

در ماه نوامبر، قدرت از دولت بازرگان به شورای انقلاب -که بیشتر شامل شخصیت های روحانی بودند- منتقل گردید و کنترل حزب جمهوری اسلامی بر ایران بیشتر شد.

ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور جدید ایران و صادق قطب زاده وزیر خارجه او نیز به شدت به روحانیون مقتدر این حزب وابسته بودند.

تهران با مخاطب قرار دادن شیعیان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تبلیغات رادیویی خود را در این زمینه تشدید کرد و با تقبیح حکومت های “فاسد” و “صهیونیستی” کشورهای عربی خواستار سرنگونی آن ها و روی کار آمدن نظام هایی شبیه جمهوری اسلامی شد. این اقدام ایران با تظاهرات مردمی جوامع شیعی و خشونت های سیاسی مکرر در عراق از جمله بمب گذاری و سوء قصد به جان مقامات عراقی و به ویژه تلاش برای ترور طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در آوریل ۱۹۸۰ همراه شد.

این نا آرامی ها بیشتر از جانب حزب الدعوه عراق انجام می گرفت که یک گروه معارض شیعی مورد حمایت ایران بود.

عراق نیز با تمرکز تبلیغاتش بر جوامع عرب ایرانی، در برابر تحرکات شیعیان واکنش نشان داد و با تبعید دسته جمعی، بازداشت و اعدام مستمر آن ها از جمله آیت الله محمدباقر صدر، حرکتشان را سرکوب کرد.

ایران هم متقابلاً عراق را به اشغال سفارتخانه اش در لندن و سوء قصد به قطب زاده نخست وزیر وقت ایران متهم کرد.

عراق خواهان کنترل کامل بر شط العرب (اروندرود) بود، ولی در مورد جزایر خلیج فارس هیچ گونه ادعای ارضی نداشت.

در ماه اکتبر، با ادامه پیشروی نیروهای عراقی به داخل خاک ایران، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی به اهداف خود دست یافته و خواستار آتش بس و شروع مذاکرات است. اما ایرانی ها هرگونه مذاکره قبل از عقب نشینی کامل نیروهای عراقی از خاک کشورشان را رد کردند.

با تداوم جنگ در نیمه نخست سال ۱۹۸۱، دو طرف عملاً به نوعی بن بست در جنگ رسیدند، ولی ایران در پاییز همان سال با اجرای پاتک های گسترده، عراق را به عقب نشینی وا داشت و در مارس ۱۹۸۲ به برتری آشکاری در جنگ دست یافت، به گونه ای که عراقی ها در ماه ژوئن به مرزهای خود عقب نشینی کردند.

 

نقش ایران و امام خمینی

پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخی نا آرامی‌های سیاسی را زیر سر سید محمدباقر صدر و با حمایت و تشویق ایران می‌دانست.

صدام حسین از وجود یک همسایه انقلابی شیعه در مرزهای شرقی خود احساس خوبی نداشت. رهبران ایران نیز رسماً اعلام می‌کردند که به سیاست صدور انقلاب ایران به سایر کشورها می‌اندیشیدند.

روح‌الله خمینی معتقد به صدور انقلاب اسلامی به دیگر ملل بود و در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) اظهار داشت:

ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم

مدتی بعد در ۲۸ فروردین ۱۳۵۹ روح‌الله خمینی در جمع فرماندهان بسیج ضمن سخنانی ارتش عراق را به کودتا علیه صدام تشویق کرد:

صاحب منصب های خوب ما داریم در عراق. صاحب منصب های صحیح و متدین هستند. خود آن‌ها کودتا کنند و این را از بین ببرند؛ و حرام است بر آن‌ها که یک قدم دنبال این شخص لعین باشند؛ و باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد.

در پیامی که به مناسبت کشته شدن سید محمدباقر صدر منتشر شد، روح‌الله خمینی بار دیگر بر قیام مردم و ارتش عراق علیه صدام تأکید کرد.

شروع جنگ ایران و عراق

عراق مدعی بود که وارد یک جنگ دفاعی شده و از حق مشروع خود برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی و بازپس‌گیری اراضی خود با توسل به زور استفاده می‌کند. آن‌ها معتقد بودند که حکومت ایران تمام راه‌ حل های مسالمت‌آمیز اختلافات دو کشور را مسدود کرده‌ است.

پیش از آغاز یورش بارها ایران را به اقدامات تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلی خود از جمله حمایت از حزب غیرقانونی الدعوه می‌کردند.

رهبران ایران هم در بخش عربی رادیو دولتی این کشور به بدگویی شدید از حکومت بعث عراق پرداخته و آن را یک حکومت ضداسلامی و دست‌نشانده قدرت‌های امپریالیستی معرفی می‌کردند.

حکومت عراق نیز متهم می‌شد که به اقدامات تجاوزگرانه از جمله حمایت علنی از شورشیان جدایی‌خواه در خوزستان و قول کمک به آن‌ها برای آزادی «عربستان»، نامی که حکومت عراق بر این استان نهاده بود، می‌پردازد و دریادار احمد مدنی استاندار وقت خوزستان گفته بود که عراق برای شورشیان سلاح ارسال می‌کند.

در چندین مورد حتی نیروهای عراق حملاتی را به شهرهای مرزی ایران ترتیب دادند که یکی از آن‌ها یورش به شهری در استان کردستان در ژوئن ۱۹۷۹ و دیگری به شهر صالح‌آباد در جنوب بود که چندین کشته به جا گذاشت.

در نیمه اول سال ۱۹۸۰ (زمستان ۵۸ و بهار ۵۹) چندین درگیری مرزی دیگر هم بین دو کشور رخ داد.

 

نقش عراق و صدام

از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی، عراقی‌ها رویای رهبری جهان عرب را در سر می‌ پروراندند.

از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت. این موضوع به عراق کمک می‌کرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب را پر کنند. زیرا مصر پس از پیمان کمپ دیوید نفوذ خود در میان اعراب را از دست داده بود.

صدام حسین مدعی بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی ۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون می‌دیده است.

به نظر می‌رسد که باور عمومی در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب، ایران دچار ضعف شده و برای عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک حمله نظامی برهم زده و هم‌زمان راه‌حل جدیدی برای مشکلات عراق با شیعیان جنوب و کردهای شمال این کشور جلوی پای آنان بگذارد.

از سوی دیگر تنها دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند.

باور بنی صدر این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد.

شروع جنگ ایران و عراق

در سوی دیگر عراق بعث که حکومت وقت را بابت اصطکاک‌های خود با ایالات متحده و عدم روابط دوستانه با شوروی در انزوای سیاسی می‌دید، هرگونه تقابل نظامی با ایران را آسان‌تر می‌دید.

از سوی دیگر نگرانی‌های روزافزون صدام از یک حکومت شیعه در همسایگی خود که تهدیدی برای کشور خودش با جمعیت پرشمار شیعه محسوب می‌شد عزم وی را برای تقابل بیشتر با ایران جزم نمود.

نفوذ در ایران، بخشی از دغدغه صدام برای کسب وجهه در میان اعراب و مهمترین عامل در تبدیل عراق به قدرت نظامی برتر خلیج فارس به شمار می آمد. در واقع جنگ لفظی بغداد در خصوص مسائل ارضی مندرج در قرارداد الجزایر، ابتدا شماری از ناظران را بر آن داشت که اصلاح مفاد ارضی این قرارداد را انگیزه اصلی عراق برای آغاز جنگ بدانند.

الزام عراق به چشم پوشی از کنترل کامل بر آبراه شط العرب (اروندرود) در قرارداد الجزایر، تحقیر بزرگی برای حکومت بغداد محسوب می شد و نماد تسلیم اعراب در برابر یک همسایه قوی تر یعنی ایران بود.

علاوه بر این، شکست های پیاپی اعراب از حکومت اشغالگر قدس، هرچه بیشتر به این احساس حقارت دامن می زد.

تجلیل اعراب از موفقیت های اولیه عراق در جنگ با ایران که بزرگترین پیروزی نظامی بر ایرانی ها پس از نبرد قادسیه در سال ۶۳۷م به شمار می رفت نیز نشان دهنده اهمیت غرور عربی به مثابه یکی از نیروهای محرک این منازعه بود.

 

قوای نظامی طرفین

در ابتدای جنگ نیروی هوایی و نیروی دریایی ایران بزرگتر بود و عراق نیز نیروی زمینی بزرگتری در اختیار داشت. اما در طول سال‌های جنگ قدرت نظامی ایران از نظر تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق افزایش یافت. در آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰) ارتش عراق دارای ۴۴۳۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران ۳۹۰۰۰۰ ارتشی داشت.

عراق ۲۷۵۰ تانک و ایران ۱۷۳۵ تانک داشت. عراق ۳۳۹ هواپیمای نظامی و ایران ۴۴۷ هواپیما داشتند، هشت سال بعد (سال ۱۹۸۸) عراق دارای یک میلیون نفر نیروی انسانی بود و ایران ششصد هزار نفر در اختیار داشت.

عراق ۴۰۰۰ تانک در مقابل ۱۰۰۰ تانک ایران داشت. عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها ۵۰ هواپیمای جنگنده قابل پرواز داشت.

 

شروع جنگ ایران و عراق

 

برداشت های نادرست

عراق از قدرت نظامی ایران و توان بالقوه نظامی خود در مقایسه با آن، تصمیم ایران برای ادامه جنگ با وجود شکست های اولیه و تأثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران، برداشت نادرستی داشت. این برداشت نادرست نقش بسیار مهمی در تصمیم گیری صدام داشت و اگر برآوردها دقیق و درست انجام می شد، احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام جنگ را آغاز کند.

مشکل عراق همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی بود که بسیاری از کشورهای در آستانه جنگ در طول تاریخ به آن دچار بودند.

عراقی ها قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم عراق را بسیار محدود می دانستند. علاوه بر این، صدام ارتش ایران، روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز بسیار مهم بود.

عراقی ها پیش بینی می کردند با آغاز جنگ، جامعه ایران از هم بگسلد، روحیه ارتش آن تضعیف شود و احتمالاً حکومت سرنگون گردد؛ اما جنگ عملاً تأثیر معکوسی بر جای گذاشت و ضمن یکپارچه کردن جامعه ایران، روحیه انقلابی مردم را دوباره تقویت کرد.

عراق نیز همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، با ارتش بیداری روبرو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آماده نبرد بود.

علاوه بر این، اعراب خوزستان نیز برخلاف انتظار عراقی ها هیچ استقبالی از آنها نکردند و دست یاری به آنها ندادند.

همچنین فشارهای سیاسی که عراق پیش بینی می کرد ایرانی ها را به تسلیم و امتیازدهی وادارد، اراده و عزم ملی آنان را نه تنها برای بیرون راندن مهاجمان، بلکه تا حد سرنگون کردن حکومت عراق تقویت کرد.

برآورد بیش از حد عراق از توان نظامی اش نیز عامل مهمی در وقوع جنگ به شمار می رفت و این در حالی بود که نیروهای عراقی عملاً تجربه نظامی محدودی داشتند و آموزش های ضعیفی دیده بودند.

تاکتیک هایی که عراق برای مقابله با کردها در نظر گرفته بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران کارایی بسیار نداشت و دولت و ارتش سیاست زده و به شدت تمرکزگرای عراق این نقایص و محدودیت ها را نادیده گرفته بود.

شروع جنگ ایران و عراق

بدیهی است که برخی عوامل زمینه ساز جنگ ایران و عراق برای دانش پژوهان تاریخ جنگ به طور کامل روشن است، عواملی نظیر ظهور یک ایدئولوژی انقلابی توسعه گرا و خطر آن برای ثبات سیاسی داخلی برخی حکومت ها و توازن قوای منطقه ای، وجود یک ائتلاف محافظه کار برای حفظ وضع موجود، قدرت طلبی و عطش کسب آبرو و اعتبار بیشتر و اعتماد به نفس نظامی بیش از حد.

بسیاری از متغیرهای مذکور در این مورد خاص ارتباط تنگاتنگی با هم دارند؛ اما جالب توجه است که تهدید اولیه، بیشتر سیاسی بود تا نظامی و کسب اعتبار نیز آشکارا بیش از اهداف راهبردی و اقتصادی اهمیت داشت.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x