چهارشنبه/ 28 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 295 حافظ / سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

شرح غزل ۲۹۵ حافظ / سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

در این مطلب به غزل 295 حافظ با مطلع سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۲۹۵ حافظ (سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ) به همراه شرح

شرح غزل ۲۹۵ حافظ / سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بی‌ دل کنم علاج دماغ

به جلوه گل سوری نگاه می‌ کردم
که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ

چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ

گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ

زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن
دهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ

یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ

نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان
که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 295 حافظ / سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
شرح غزل ۲۹۵ حافظ / سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

شرح غزل ۲۹۵ حافظ (شرح غزل سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ)

سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بی‌ دل کنم علاج دماغ

سحرگاه با بوی خوش گلستان لحظه ای به باغ رفتم تا چون بلبل عاشق دماغ خود را درمان کنم.

بو: ایهام: ۱.امید و آرزو ۲.نسیم و رایحه

شدن: رفتن

دماغ: مغز، خاطر

به جلوه گل سوری نگاه می‌ کردم
که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ

جلوه گری گل سرخ را می دیدم که در شب تاریک در درخشندگی و تابندگی مانند چراغ روشن بود.

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ

گل سرخ چنان به زیبایی و جوانی خود مغرور بود که از دل عاشق بلبل هیچ خبر نداشت و نسبت به غم عشق او آسوده و بی اعتنا بود.

گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ

گل نرگس زیبا از حسرت و افسوس اشک می بارید و گل لاله از عشق و جنون صد داغ بر جان و دل خود داشت.

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن
دهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ

گل سوسن زبان شمشیر مانند خود را به قصد سرزنش و مواخذه کشیده بود و گل شقایق چون سخن چینان دهان خود را گشوده بود.

ایغاغ: سخن چین

یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ

یکی (سوسن) مانند باده نوشان سرمست جام شراب به دست داشت و دیگری (شقایق) چون ساقی مستان ساغر باده به دست گرفته بود.

صراحی: ظرف بلورین با گردن باریک و دراز که از آن در پیاله شراب می ریزند.

ایاغ: جام و پیاله شراب

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان
که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ

ای حافظ شادی و عشرت و جوانی را چون گل غنیمت بدان که همانا وظیفه رسول رساندن پیام است.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۲۹۵ حافظ / سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

غرور و تکبر بی‌جا مانع رسیدن تو به اهدافت می‌شوند، پس آن‌ها را از خود دور کن. وقت آن است که دیواری را که میان خودت و دیگران کشیده‌ای خراب کنی و در میان مردم قدم بگذاری. دوره حسن و جوانی به زودی به سر خواهد آمد، بنابراین قدر لحظات خود را بدان تا دچار ندامت و پشیمانی نشوی. عاقبت‌اندیش باش و در زندگی تندروی نکن. از افراط و تفریط بپرهیز. حرف حسودان و بددلان اگرچه تو را غمگین می‌سازد ولی کوچک‌ترین تأثیری بر زندگی‌ات ندارد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x