سکوت و نطق
اثرات خاموشی
سکوت باطن را بر می انگیزاند و نطق ظاهر را، آنکه سکوت می کند از حرف زدن طفره می رود و آنکه سخن می گوید دائما مشغول کلام گفتن است.
آدمی در سکوت با خودش به سر می برد اما در حرف زدن انسان با غیر و هر کجا که پای غیر به میان آمد انسان مغبون است.
سکوت کردن معرفت شهودی و رسیدن و چشیدن و شدن و دیدن است اما حرف زدن معرفت فکری و تصور کردن و فهمیدن است.
بیان:
سکوت اگر تام گردد حقیقت عالم به شهود شخص سالک در می آید، چشمه های حقیقت نورانی همچون سیل سرازیر می شود و مائده هایی از باطن عالم می رسد.
که آنان که چشیده اند گفته اند:
وصف آن به گفت و گو محال است که صاحب حال داند آن چه حال است
به راستی ما چه زمانی به تحول خواهیم رسید؟
آن زمانی که این حرفها باید ما را بشوراند و از درون انقلاب ایجاد کند چه هنگامی است؟
تا کی باید فقط حرف بزنیم و حرف بشنویم؟
آیا هنوز وقت آن فرا نرسیده که به درد آییم و به فکر خودمان بیفتیم و در خاموشی بیندیشیم که چه هستیم و از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؟
این روزمرگی ها کی به پایان خواهد رسید و آن خلوتی که سراپای وجودمان را شعله ور کند به راستی در کدام صبح صادقی خواهد بود؟
شرح رساله علم و دین استاد صمدی آملی
مجله تحلیلک