اگر بنا به مردن بود من جگرش را هم در می آوردم
اگر بنا به مردن بود من جگرش را هم در می آوردم از آنجا می آید که یکی از جراحان معاصر در مجلسی می گفت امروز سنگ کلیه ای به بزرگی تخم مرغی بیرون آوردم و بدان فخر و مباهات کردن می خواست…
اگر بنا به مردن بود من جگرش را هم در می آوردم از آنجا می آید که یکی از جراحان معاصر در مجلسی می گفت امروز سنگ کلیه ای به بزرگی تخم مرغی بیرون آوردم و بدان فخر و مباهات کردن می خواست…
انگشت کوچک فلان نتواند شد یعنی در برابر او به چیزی نیست. برای درک بهتر معنی این عبارت بیتی از عنصری نیز آورده شده است.
این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست را بیشتر به مزاح و گاهی به تهدید و انذار گویند به این معنی که کار این بار به آسانی دفعه های گذشته نیست
با باد نیز مگوی یعنی این راز را سخت پوشیده دار. برای درک بهتر این عبارت شعری از حکیم فردوسی نیز آورده ایم.
گویا مراد مثل اشارت به اعتراضاتی است که در امر غذا قوم بنی اسرائیل به موسی و پس از آن به حضرت عیسی علیهماالسلام می کرده اند.
اشکش در آستین است یعنی با کمترین ناملایمت می گرید. برای درک بهتر نیز مورد مشابهی را ذکر کرده ایم.
استر را گفتند پدرت کیست؟ گفت خاله ام مادیان است را به طنز کسی را گویند که نسبی پست دارد و به فردی از خانواده که مال و جایگاهی پیدا کرده می نازد.
آنها دو نفر بودند همراه ما صد نفر بودیم تنها را برای توبیخ ترسیدن و ترسو بودن عده زیادی در برابر افراد کم می گویند و در بعضی موارد از آن برای تحسین وحدت و یگانگی و زشت دانستن نفاق و اختلاف استفاده می کنند.
انقدر مار خورده تا افعی شده یعنی بدی ها و اعمال زشت بسیاری مرتکب شده و اینک بسیار توانا شده و می تواند اعمال بد پنهانی دیگران را بشناسد و متوجه شود و دفع کند.
آنقدر بایست تا علف زیر پایت سبز شود یعنی بر انتظار تو نتیجه نیست و برای درک بهتر به ذکر مورد مشابه دیگر پرداختیم.