ادبیات معاصر ایران با نیمایوشیج و اخوان ثالث
در جستار قبل کوشیدیم ریشههای تاریخی شعر معاصر ایران را بررسی کنیم که به فشردهترین شکل ممکن میتوان آن را در عبارت «جنبش مشروطه» گنجاند. نکتهای که باید به تاثیر اندیشههای سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه بر شکلگیری شعر معاصر افزود، فراگیری رسانهی اصلی آن روزگار است: روزنامه، سرمقالهها، مقالهها و خصوصا شعرهایی که در روزنامههای آن دوره منتشر میشد بیشترین نقش را برای بازتاب دغدغههای اجتماعی مشروطه خواهان ایفا میکرد و در واقع بستری بود برای افزایش آگاهی عامهی مردم که رفتهرفته تبدیل به مطالبات مردمی میشد.
شعر عصر مشروطه یک ذات اجتماعی_انتقادی داشت و در دورههای پس از مشروطه این مؤلفهی مهم را حفظ کرد. مؤلفهی دیگر شعر معاصر ایران، طبیعت بود که هرچند در شعر کلاسیک نیز حضور پررنگی داشت اما در شعر معاصر از بُعد دیگری موضوعیت یافت، به این ترتیب که استفاده از مناظر طبیعی برای توضیح و ترسیم نمادین رویدادهای سیاسی_اجتماعی صورت گرفت و شاعران کوشیدند در ضمن اشاراتى که به جلوههای واقعی طبیعت داشتند، دغدغههای اجتماعی و سیاسی خود را بیان کنند. طبیعت در شعر معاصر دیگر مقدمهای برای مدح پادشاه نیست (اتفاقی که دقیقا در فرم قصیده میافتاد) بلکه نمادی است برای انعکاس مسائل روز جامعه و بیشتر شمایل انتقادی پیدا میکند. اولین نمونههای این رویکرد شاعرانه را میتوان در شعرهای نیما یوشیج جستوجو کرد که از این جهت نمونهی گویایی محسوب میشود.
نیما خود زادهی طبیعت سبز مازندران بود و بیهوده نیست که وقتی شعرش را میخوانیم هنوز صدای به هم خوردن شاخهها و برگهای درختان انبوه در گوشمان طنینانداز است. زیست نیما در طبیعت بر شعر او سایه انداخت و آن را سرشار از جلوههای بکر ساخت. اما شعر نیما خالی از رگههای سیاسی_اجتماعی نیست:
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.
این مؤلفهی مهم شعر نیما در اشعار پیروان او نیز نمود یافت. توجه به این نکته ضروری است که شعارها و آرمانهای عصر مشروطه در دورهی حکومت طاغوت پهلوی اول و دوم هنوز موضوعیت داشت؛ چرا که خواستههایی نظیر قانون، آزادی و… در دورهی پهلوی محقق نشده بود و شکل استبدادی حکومت ادامه یافته بود. واقعهی شوم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در تاریخ استبداد حکومت پهلوی بسیار مهم و تلخ است و طبیعی بود که شاعران نسبت به آن واکنش نشان دهند. اما در اشعار انتقادیای که درباره کودتا سروده شده بود باز هم از طبیعت بعنوان عنصری نمادین استفاده شد که بهترین نمونهی آن شاید شعر «زمستان» باشد، سرودهی مهدی اخوان ثالث:
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است…
اخوان میکوشد فضای خفقان دورهی پس از کودتا را در ضمن انجماد و سرمای فصل زمستان توصیف کند و خمودگی و رخوت فصل زمستان را به اوضاع سیاسی_اجتماعی آن دوره تعمیم دهد و به این ترتیب فصل زمستان تبدیل به نماد استبداد ستمشاهی میشود.
شعر اخوان علاوه بر جنبههای سیاسی_اجتماعی ویژگی منحصر به فرد دیگری دارد و آن تأثیر پذیرفتن از ادبیات کلاسیک ایران است. اخوان با ادبیات کلاسیک آشنا بود و در قالبهای کهن شعر فارسی نظیر قصیده نیز طبع آزمایی میکرد. این ویژگی بینظیر او سبب شد که شعرش از یک جهت استحکام و پختگی شعر کلاسیک را داشته باشد و از جهت دیگر توجه او به نیما و جهان بینی پدر شعر نو، شعر اخوان را در مضمون و گهگاه در قالب هم به روز میساخت. اخوان از معدود شاعران معاصر ماست که هم در قالبهای سنتی و هم در شعر نو خوش درخشیده است و بسیاری از شعرهای او در قالبهای شعری گوناگون در حافظهها مانده است.
از ویژگیهای دیگر شعر معاصر ایران باید به حضور زنان بعنوان آفرینندگان ادبی اشاره کرد که در یادداشت بعدی با تأکید بر نقش فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی به آن میپردازیم.
مجله اینترنتی تحلیلک