شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
بررسی و تأمل در قابوس نامه عنصرالمعالی

بررسی و تأمل در باب نهم قابوس نامه عنصرالمعالی در پیری و جوانی

باب نهم قابوس نامه ... ای پسر هرچند توانی پیرعقل باش نگویم جوانی مکن لکن جوانی خویشتن دار باش. و از جوانان پژمرده (2) مباش که جوان شاطر (3) نیکو بُود

باب نهم قابوس نامه

در ادامه مطالب پیرامون قابوس نامه یا نصیحت نامه عنصرالمعالی به سراغ باب نهم که پیرامون پیری و جوانی است، می رویم.

 

باب نهم / در پیری و جوانی

ای پسر هرچند توانی پیرعقل باش.(۱) نگویم جوانی مکن لکن جوانی خویشتن دار باش. و از جوانان پژمرده (۲) مباش که جوان شاطر (۳) نیکو بُود چنان که ارسطاطالیس (۴) می گوید: حکمت (( اَلشَبابُ نَوعُ مِنَ الجُنونِ )).(۵)

و نیز از جوانان جاهل مباش که از شاطری بلا نخیزد و از جاهلی بلا خیزد. و هر چند جوان باشی خدای را عزوجل فراموش مکن و از مرگ ایمن مباش که مرگ نه به پیری بُود و نه به جوانی چنان که استاد حکیم عسجدی (۶) گوید:

                                     مرگ به پیری و جوانیستی (۷)                       پیر بمُردی و جوان زیستی

 

حکایت است که به شهر مرو درزیی (۸) بود بر در دروازه گورستان دکان داشت، و کوزه ای در میخی آویخته بود و هوس آنش داشتی که هر جنازه ای که از آن شهر بیرون بُردندی وی سنگی اندر آن کوزه افگندی و هر ماهی حساب آن سنگها بکردی که چند کس را بردند، و باز کوزه تهی کردی  و سنگ همی در افگندی تا ماهی دیگر.

تا روزگار برآمد از قضا درزی بمرد. مردی بطلب درزی آمد و خبر مرگ درزی نداشت. در دوکانش بسته دید. همسایه را پرسید که: این درزی کجاست که حاضر نیست؟ همسایه گفت: (( درزی نیز در کوزه افتاد )).

اما ای پسر هشیار باش و به جوانی غره مشو. اندر طاعت و معصیت به هرحالی که باشی از خدای عزوجل یاد همی کن و آمرزش همی خواه و از مرگ همی ترس تا چون درزی ناگاه در کوزه نیفتی با بار گناهان بسیار.

حکایت چنان شنودم که پیری صدساله، گوژپشت، سخت دوتا گشته (۹) و بر عُکازه ای (۱۰) تکیه کرده همی رفت. جوانی بتماخره (۱۱) وی را گفت: (( ای شیخ، این کمانک (۱۲) به چند خریده ای؟ تا من نیز یکی بخرم )).

پیر گفت: (( اگر صبر کنی و عمر یابی خود رایگان به تو بخشند، هرچند بپرهیزی )).

اما با پیران نه برجای (۱۳) منشین که صحبت جوانان برجای بهتر که صحبت پیران نه برجای. تا جوانی جوان باش، چون پیر شدی پیری کن که در وقت پیری جوانی نزیبد چنان که جوانان را پیری کردن نزیبد.

اما خود را چون رونقی دیدی و شغلی سودمند بدست آوردی، جهد آن کن که آن شغل را ثبات دهی و مستحکم گردانی. تا آن شغل نیابی طلب بیشی مکن که در طلب کردن بیشی به کمتری اوفتی چه گفته اند: (( چیزی که نیکو نهاده باشد نیکوتر منه تا به طمع مُحال ازان بتر نیابی )).

اما اندر روزگار عمر گذرانیدن بی ترتیب مباش، اگر خواهی که به چشم دوست و دشمن با بها (۱۴) باشی باید که نهاد و درجه تو از مردم عامه پدید باشد (۱۵)، برگزاف (۱۶) زندگانی مکن و ترتیب خویش نگاه دار.

 

 


۱- کسی که خرد پیران را داشته باشد

۲- بی نشاط، دل مُرده

۳- شاد، چالاک

۴- ارسطالیس یا ارسطاطالیس، در شاهنامه نام یک حکیم رومی است که در زمان تاج گذاری ِ اسکندر در خدمت او بود و برخی معتقدند که همان ارسطو است

۵- جوانی نوعی دیوانگی است

۶- شاعر قرن چهارم و پنجم

۷- مرگ به پیری و جوانی نیست

۸- خیاط

۹- بسیار خمیده

۱۰- عصا

۱۱- مزاح و مسخرگی و هزل

۱۲- کنایه از قامت خم

۱۳- سبک سر

۱۴- ارجمند، قیمتی

۱۵- با عامه مردم فرق داشته باشی و این تفاوت آشکار باشد

۱۶- بیهوده

 

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
rahgozar.tanha
6 سال قبل

بسیار عالی و مفید

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x