در محضر شهریار / شعر بهار آمد بهار آمد خوش آمد
بهار از منظر شهریار
بهار آمد بهار آمد خوش آمد
بهاری دلگشا و دلکش آمد
نگارین کاروان گل به صحرا
طلایی مهد و نیلی مفرش آمد
شکوفه با کلاه ترک دوزی
بنفشه با قبای زرکش آمد
مرا با یاد ایام جوانی
به سر سودای یاری مهوش آمد
صلایی ده که مخمور شبانگاه
به صهبای صبوحی سرخوش آمد
خمیده شاخ گل از غنچه گویی
کمانداری به تیر و ترکش آمد
به جام لاله، شبنم عشوه یی داد
که نرگس را به دل ضعف و غش آمد
بیاد چشمه های سینه کوه
دلم مومی شد و در آتش آمد
ز شش سو دلستانان پنجه و ما
یکی دل کو دچار هر شش آمد
همه گلهای مردم سر براهند
گل من سرگران و سرکش آمد
هنوزم پای جان جلد است و چالاک
اگر پای تنم لخت و لش آمد
به هر می، لب میالا شهریارا
حریفی جو که بی غل و غش آمد
مجله اینترنتی تحلیلک