در محضر ملک الشعرا بهار / بهار آمد و رفت ماه سپند
بهار آمد و رفت ماه سپند
نگارا در افکن بر آذر سپند
به یک باره سر سبز شد باغ و راغ
ز مرز حلب تا در تاشکند
بنفشه ز گیسو بیفشاند مشک
شکوفه به زهدان بپرورد قند
به یک هفته آمد سپاه بهار
ز کوه پلنگان به کوه سهند
جهان گر جوان شد به فصل بهار
چرا سر سپید است کوه بلند؟
حیف باشد دل آزاده به نوروز غمین
این من امروز شنیدم ز زبان سوسن
هفت شین ساز مکن جان من اندر شب عید
شکوه و شین و شغب، شهقه و شور و شیون
هفت سین ساز کن از سبزه و از سنبل و سیب
سنجد و ساز و سرود و سمنو سلوی من
هفت سین را به یکی سفره دلخواه بنه
هفت شین را به در خانه بدخواه فکن
صبح عید است برون کن ز دل این تاریکی
کاخر این شام سیه، خانه نماید روشن
رسم نوروز به جای آور و از یزدان خواه
کاورد حالت ما باز به حالی احسن
نوبهار دلپذیر و روز شادی و خوشیست
خرما نوروز و خوشا نوبهار دلپذیر
بر نشاط گل وقت سپیده دم به باغ
فاخته آوای بم زد، عندلیب آوای زیر
مجله اینترنتی تحلیلک