این مطلب به مجلس چهاردهم از شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. حضرت استاد در این مجلس به مبحث تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال می پردازند.
شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
یکی از راه های تطهیر قوه خیال آن است که انسان بخشی از شبانه روز را به تفکر بنشیند و به موجودات اطراف خود فکر کند تا آن جا که می تواند موضوع تفکر را شخص خویش و افکار و اعمال و کردار خود قرار دهد و آن چه را که انجام داده است حسابرسی نماید.
قبلاً عرض کرده بودیم یکی از بهترین راه های تطهیر قوه خیال آن است که انسان آن چه را در مورد غیر خودش بد می پندارد همه را برعکس نموده و مقابل آن را اخذ کند. و این نکته ای که اکنون به عرض رساندیم مکمل آن بحث است که انسان شبانه روز در اندیشه نظام آفرینش باشد. به همین خاطر است که در آیات فراوانی دستور فکر کردن را برای ما صادر نموده اند.
فکر کردن محدوده خاصی ندارد. در جمادات، در آفرینش زمین و آسمان ها، در ستاره ها و دیگر موجودات نظام آفرینش می توان تفکر کرد، که چه کسی آن ها را پدید آورده؟ و این ها چطور به وظایف خود عمل می کنند؟
ظاهراً می بینیم که حرکات تمام موجودات نظام هستی بدون علم و شعور صورت می گیرد، اما وقتی فکر کنیم می بینیم درست برعکس این قضیه بوده و تمام موجودات بر اساس علم و شعور و آگاهی حرکت می کنند.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
در تمام حالات خود مشغول فکر کردن باشید. در خود فکر کنید که چه قوه و نیرویی در درون دارید که تا زمانی که زنده اید، حرکت می کنید، می بینید، می شنوید و فکر و خیال دارید، اما همین که نَفستان از بدن جدا شد و مردید نه می توانید حرکت کنید، نه می توانید حرف بزنید و نه می توانید فکر و خیال کنید. این چه حقیقتی است؟!
چگونه موجودی هستید که در آنِ واحد می توانید بگوئید، بچشید، ببوئید، بشنوید، ببینید و در همان لحظه راه هم بروید و فکر و خیال بکنید؟
همیشه با خود بگویید من کیستم؟ از زندگی کردن چه می خواهم؟ از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت؟ چه هدفی از گذشت شب و روز و کار روزمره وجود دارد؟ تمام این سؤالات موجب می شود انسان در مقام تفکر گرم شود و از درونش چشمه ها جوشش کند.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
در ابتدای راه، فکر کردن به اموری محدود تعلق گرفته و زود به اتمام می رسد، اما پس از مدتی نفس از این طریق جوشش هایی در خود می کند. حضرت آقا در درس هایشان تمثیل می فرمودند:
زمستان از چشمه های ییلاقی دور می شویم. در آن زمان یخ و برف و سرما راهِ چشمه ها را می بندد. وقتی بهار برمی گردیم و راه چشمه ها را بسته می بینیم، با بیلی املاح و رسوبات را گرفته و آب را سرازیر می کنیم. معلوم می شود در این مدت آب در زیر املاح و رسوبات موجود بوده است اما فقط مسیر جریان آن بسته شده بود. عادت کردن ما به آفرینش دنیا نیز باعث شده هم چون آن باران ها و سیلاب ها، خار و خاشاک و سنگ و چوب در مسیر تعقّل انسان قرار گیرد. اما پس از کمی تلاش و زحمت می تواند مسیرِ آب راهِ تفکر را باز کند و از چشمه جوشان خود بچشند. بعد از مدتی، فکر کردن برای او به صورت ملکه ای در می آید اما تا رسیدن به آن جا کار زیادی می خواهد.
عقائد عَوامی ما به مسائل اعتقادی هم چون قیامت و معاد باعث شده از فیض حقیقت بی بهره بمانیم و حقیقت مطلب را از روی تعقّل مورد فهم قرار ندهیم. زیرا اکثر ما مسئله قیامت را مربوط به آینده می دانیم و انتظار روزی را می کشیم که این واقعه انجام گیرد. این اعتقاد نه تنها ما را در مسیر انسان سازی قرار نمی دهد، بلکه موجب بیچاره گی ما نیز می شود.
این اعتقاد باعث بسته شدن راه رشد و تعالی روح ما می گردد. باید معنای بهشت و جهنم را واقعاً بیابیم. باید کتاب وجودی خود را بررسی کنیم. با این که بهترین دین و کتاب و سخن از آنِ ماست ولی با این حال همین عقائد متعارفی که راجع به دین و اسرار آن در خود داریم عامل عقب افتادگی ما مسلمان ها شده است. حتی بسیاری از عُلما و دانشمندان ما نیز گرفتار چنین اعتقاداتی هستند. لذا نتوانسته اند حقائق را بیابند و آن ها را به مردم القاء کنند.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
هیچ اصلی در اسلام مهم تر از اصل مبدأ و معاد نیست. باید توجه داشت که بحث نبوت و رسالت و امامت در مرحله بعدی قرار می گیرد.
ولی متأسفانه این دو در ما بیش از یک اعتقاد عوامانه چیز دیگری نیست. فهم ما از فشار قبر، همان گودالی است که پس از مردن جسم ما را درون آن می گذارند و در مورد عالم برزخ فکر می کنیم از شب مرگ شروع می شود و تا هنگام قیامت ادامه می یابد.
خب اگر چنین است این مدت زمان را چگونه باید پیاده کرد؟ مگر غیر از این است که شخص مرده جسم خود را رها کرده و فقط نفس مجرد دارد که ازل و ابد برای آن یکسان است. این مدت زمانِ عالم برزخ را در جسم او باید پیاده کنند یا در نفس مجرد او؟! اگر در جسم است، که می بینیم بعد از مدتی جسم پوسیده می شود و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر در نفس مجرد پیاده می شود، آن هم که مجرد است و زمان و مکان ندارد. چگونه باید آن را حل کرد؟!
همچنین ما در مسئله مبدأ، اعتقادات عوامی بسیاری داریم که هیچ یک از آن ها مطابق موازین و معیارهای دینی و قرآنی ما نیست.
به تصور ما خدایی جدای از زمین و آسمان و ماه و خورشید، مستقل از این ها در بالا قرار دارد که همگان را زیر نظر دارد. بعد می گوییم علم پیدا کردن به خداوند از آنِ ائمه است و ما را توانایی آن نیست و این گونه خود را راحت می کنیم. خب چرا ما نباید بتوانیم به حقیقت آن راه پیدا کنیم؟ مگر ائمه نفرمودند: شما هم مثل بالا بیایید تا بفهمید. ولی متأسفانه ما بیراهه رفته ایم. سال ها نماز می خوانیم و هنوز نمی دانیم چرا برای نماز باید رو به کعبه کنیم؟! البته نمی گویم اعتقادات ما تماماً باطل است نه خیر، اما همه این ها در مرتبه نازله تفکر قرار دارد که اگر کمی قوی تر بشویم آن خدا و قیامت در مراتب بالاتر نیز برای ما تجلی پیدا می کند.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
غرض این که توقف کردن بر چنین اعتقاداتی باعث عقب افتادگی ما شده است. نماز را به خاطر رسوا نشدن در مقابل دوستان و فامیل هایمان می خوانیم و یا چون می ترسیم قیامت و جهنمی که از آن تعریف می کنند حق باشد نماز می خوانیم. در نماز هم از ابتدا تا انتها با همه هستیم غیر از خدا. حتی این نعلین و عبا و عمامه های ما نیز در وقتش جواب نمی دهند که:
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
می بینی همین که در تنهایی افتاد، هر چه از دستش برمی آید انجام می دهد. مانند کارگری که تا نگاه صاحب کار و استادش متوجه اوست خوب کار می کند اما همین که رو برمی گرداند، دست از کار می کشد.
آن که نماز شب می خواند به وقتش مثل حیوان درنده می شود. خمس و زکات هم می دهد، حج هم می رود، اما به وقتش کار دیگر می کند. چرا چنین می شود؟! اینجاست که حافظ هم دیگر طاقت نمی آورد و می گوید: عارف و صوفی و شیخ همه تزویر می کنند. منتهی باید زمانش برسد تا آشکار شود.
الآن در این تکیه ای که نشسته ایم همه به ظاهر خوبیم، اما آن گاه که از تکیه بیرون می رویم و حالتی هم چون گرسنگی در ما پدید می آید که اتفاقاً غذای موجود به اندازه ای نیست تا به همه برسد، آنجاست باید ببینیم چند نفرمان فداکاری می کنند و از غذای خود به دیگران می دهند.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
در کتاب ها خوانده ایم که «ایثار» خیلی خوب است و بارها هم آن را پای منبرها شنیده ایم، اما همین که زمین کشاورزی خود و دیگر زمین های اطراف را در حال خشکیدن می بینیم، تمام سعیمان را میکنیم تا آب را از زمینهای دیگر به زمین خود برسانیم. به وقتش انسان می تواند خود را خوب بشناسد. چرا برای رسیدن کمی بیشتر آب کشاورزی، سر یکدیگر کلاه می گذاریم و دعوا می کنیم و به ناموس یکدیگر فحش و ناسزا میدهیم؟ مگر نماز نمی خوانیم؟ مگر غیر از این است که «ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر» (نماز خواندن انسان را از بدی ها باز میدارد) عیب کار در کجاست؟ چرا تا به مقصد رساندن کاری که به فرض صد شاخه بوده، نود شاخه آن را قطع می کنیم؟ چرا در محیط کار خود به جای دوازده ساعت کار کردن پنج ساعت کار می کنیم؟
در روایت آمده شخصی به خدمت امام حسین «عَلَیهِ السَلام» رسید گفت آقاجان! چه کنیم تا دیگر گناه نکنیم، امام فرمودند: چند امر را مراعات نما بعد از آن هر چه خواستی گناه کن؛ یکی این که جایی گناه کن که زمین خدا نباشد، دوم اینکه: طوری گناه کن که خداوند تو را نبیند. و سوم اینکه: بدون استفاده از نعم الهی گناه کن. آن شخص به امام گفت: با این حساب دیگر جایی برای گناه کردن نمیماند. و امام فرمود: آری، این چنین است.
ما هرگز حق نیت خلاف و گناه را هم نداریم زیرا آن که نیت گناه کرده است هر چند به فعل آن دست نیافته، اما بدین نیت دل را از دست داده است و اگر به فعلش هم دست یافت فقه برای او حکمی دارد، سارق که به نیت سرقت از خانه اش بیرون شد و به هدف پلیدش نرسید، احکام سارق بر او جاری نیست و لکن عذابی و نکالی شدیدتر از قطع ید بر جان خود وارد نموده است.
«و اِن تُبدوا ما فی اَنفُسِکم اَو تُخفوه یُحاسِبکُم بِهِ الله» (اگر آنچه را که در نفس شما است آشکار کنید و یا پنهان بدارید، خداوند شما را بدان محاسبه می کند)
امام صادق «عَلَیهِ السَلام» در روایتی فرمود: نگاه به گناه نکنید که کوچک است، ببینید گناه چه کسی را می کنید. علمای ما نیز فرموده اند: همه گناهان، ذنوب کبیره اند و صغیره به قیاس و نسبت بعضی از آن ها با بعضی دیگر است.
خلاصه این که ما باید اشکالات و عیوب خود را پیدا کنیم و ببینیم آیا در تهِ این غربال خداوند باقی می مانیم یا نه؟
باید علت لنگ ماندنمان را بیابیم. با این دینی که من و شما داریم اصلاً نباید نیازی به نیروی قضایی و نظامی و انتظامی داشته باشیم. باید هم چون زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف مدینه فاضله متحقق شود.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
ما دین نازنینی داریم که می گوید اگر در جنگ هستی و زخمی شده ای و تشنگی آن چنان بر تو فشار آورده که نفست به شماره افتاده، آبی که برایت آورده اند سعی کن به دیگری بدهی و همانند جعفر طیار بگویی: آن شخص زخمی دیگر مقدم تر از من است. ما دینی داریم که در تمام شئون زندگی برایمان برنامه های تامّ و مفیدی دارد حتی برای دستشوئی رفتن ما هم برنامه دارد. حقایق و برنامههای فراوانی در روایات ما آمده که اگر مو به مو به آن ها عمل شود شخص را به بالاترین و عالی ترین درجات انسانی میرسانند. ولی ما یا به این برنامه ها عمل نکردیم و یا به خاطر حیثیت اجتماعی و ترس از گرفتاری هایی که از عمل نکردن آن ها، عائد انسان می شود به این اعمال رو آورده ایم. یعنی کسب منافع شخصی باعث مقید بودن ما به احکام شرعیه شده است. نماز را برای احترام و عرض ارادت در پیشگاه عظمت الهی به جا نمی آوریم بلکه آن را برای شفای مریض و بدست آوردن چیزی در دنیا می خوانیم. البته خداوند هم به خاطر بزرگواری اش به تقاضای مان عمل می کند و رفع بلا می نماید اما ما هم چنان در غفلت فرو رفته ایم و متوجه حقائق نمی شویم.
به جای اینکه ذاکر و شاکر حقائق و نعم الهی بوده باشیم، ده ها غرض و نیت شخصی را در اعمال عبادی خود دخیل می سازیم. از این رو در اعتقادات خود دچار مشکل شده ایم. اگر این بخش تصحیح نشود و اعتقادات ما اصلاح نگردد حقیقت عقل در مقام تفکر جلوه گری نمی کند و باعث گرفتاری بیش از پیش انسان می شود.
تفکر در نظام عالم از بهترین راه های تطهیر قوه خیال
والحمدلله رب العالمین
مطالعه مجلس سیزدهم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مطالعه مجلس پانزدهم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مجله اینترنتی تحلیلک