حکایت جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدرعزیزان پدر(۱) هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر به محل خطرست یا دزد به یک بار ببرد یا خواجهصاحب سیم و زر(۲) بتفاریقذره ذره(۳) بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خودبه ذات خود(۴) دولت است؛ هرجا که رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر لقمه چیندگدایی کند(۵) و سختی بیند.
معنی هنر در نفس خود دولت است: هنر به ذات خود ارزشمند است.
جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید
سخت است پس از جاه، تحکم بردن
خو کرده بناز، جور مردم بردن
*
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هرکس از گوشه ای فرا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل به
گدایی به روستا رفتند
معنی لغات و عبارت های دشوار حکایت جانان پدر هنر آموزید
۱. عزیزان پدر
۲. صاحب سیم و زر
۳. در مقابل به یکباره، ذره ذره
۴. به ذات خود
۵. گدایی کند
بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک
عالی فقت تصویر ندارد لطفاً تصویر بزارید روش
ممنون از اظهار نظر شما
از اینکه این پست باعث رضایت شما شده خوشحالیم.
حتما این نکته ای که گفتید رو بررسی میکنیم.