حکایت احمق را ستایش خوش آید
فریب دشمن مخور و غرور مدّاح مخر(۱تحت تاثیر ستایش فریب آمیز او قرار مگیر) که این دام زرقمکر(۲) نهاده است و آن دامن طمع گشاده. احمق را ستایش خوش آید، چون لاشه که در کعبش دمی فربه نماید.(۳مانند لاشه(جسد) گوسفند که چون در استخوان پایش بدمند باد می کند و فربه بنظر می آید)
الا تا نشنوی مدح سخنگوی
که اندک مایه نفعی از تو دارد
که گر روزی مرادش برنیاری
دوصد چندان غیوبت برشمارد
معنی لغات و عبارت های دشوار
۱. تحت تاثیر ستایش فریب آمیز او قرار مگیر
۲. نیرنگ، مکر
۳. مانند لاشه (جسد) گوسفند که چون در استخوان پایش بدمند باد می کند و فربه بنظر می آید
بیشتر بخوانید:
- حکایت وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادرم زدم
- حکایت جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید
مجله اینترنتی تحلیلک