حکایت زن بد در سرای مرد نکو
از صحبت یاران دمشقم ملالتیافسردگی(۱) پدید آمده بود؛ سر در بیابان قدسبیابان بیت المقدس(۲) نهادم و با حیوانات انس گرفتم تا وقتی که اسیر قید فرنگاروپا(۳) شدم و در خندقگودی که برگرد قصر یا دژ می کندند که مانع حمله و ورود بیگانگان باشد(۴) طرابلسشهری در شمال لبنان(۵) با جهودانم به کار گلبنایی(۶) داشتند.
یکی از رؤسای حَلب که سابقه ی معرفتیآشنایی(۷) میان ما بود گذر کرد و بشناخت. گفت: این چه حالت است؟ گفتم: چه گویم؟
همیگریختم از مردمان به کوه و به دشت
که جز خدای نبودم به دیگری پرداخت
قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت
که در طویله نامردمم بباید ساخت
***
پای در زنجیر پیش دوستان
به که با بیگانگان در بوستان
بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قید فرنگ خلاص داد و با خود به حلب برد و دختری که داشت به عقد نکاح من در آورد به کاوینمهریه(۸) صد دینار.
حکایت زن بد در سرای مرد نکو
مدتی بر آمد. اتفاقا دختر بدخوی، ستیزه روی، نافرمانبردار بود؛ زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغّص داشتنخرمی زندگی مرا تیره و مکدر می کرد.(۹)
چنان که گفته اند:
زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالم است دوزخ او
زینهار از قرین بد، زنهار !
وَ قِنا رَبَنا عذابَ النّار(۱۰پروردگارا ما را از شکنجه دوزخ نگاه دار)
باریالقصه(۱۱) زبان تعنّتعیب جستن(۱۲) دراز کرده همیگفت: تو آن نیستی که پدر من تو را از قید فرنگ به ده دینار خلاص داد؟!
گفتم: بلی، به ده دینارم از قید فرنگ خلاص داد و به صد دینار در دست تو گرفتار.
شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی
معنی لغات و عبارات دشوار حکایت زن بد در سرای مرد نکو
۱- افسردگی
۲- بیابان بیت المقدس
۳- اروپا
۴- گودی که برگرد قصر یا دژ می کندند که مانع حمله و ورود بیگانگان باشد
۵- شهری در شمال لبنان
۶- بنایی
۷- آشنایی
۸- مهریه، مبلغی که هنگام عقد زناشویی برعهده مرد قرار می گیرد
۹- خرمی زندگی مرا تیره و مکدر می کرد
۱۰- پروردگارا ما را از شکنجه دوزخ نگاه دار
۱۱- القصه
۱۲- عیب جستن و خرده گرفتن
بیشتر بخوانید:
- حکایت ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه قد بود و حقیر
- حکایت دوست آن دانم که گیرد دست دوست
- حکایت ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس
مجله اینترنتی تحلیلک
خداوندا سه درد آمد به یک بار زن بد و خر لنگ وطلبکار خداوندا زن بد را تو بر دار بماند آن خرلنگ وطلبکار