حکایت نیک باشی و بدت گوید خلق
بخشایش الهی گمشده ای را در مناهیکارهای نهی شده(۱) چراغ توفیق فرا راه داشتپیش راه داشت(۲) تا به حلقه اهل تحقیقصوفیان(۳) در آمد.
به یُمنمبارکی(۴) قدم درویشان و صدق نفس ایشاناخلاص(۵) ذمایم اخلاقشخوی های زشت(۶) به حمایدپسندیده ها(۷) مُبَدَل گشت.
دست از هوی و هوس کوتاه کرد و زبان طاعنانسرزنش کنندگان(۸) در حق او همچنان دراز که: بر قاعده اوّل استبر رسم و رفتار نخستین است(۹) و زُهد و صلاحش بی مُعَوّلبی اعتماد.(۱۰)
به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای
ولیک مینتوان از زبان مردم رست
طاقت جور زبانها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد. شیخ بگریست و گفت: شکر این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت.
حکایت نیک باشی و بدت گوید خلق
حکایت نیک باشی و بدت گوید خلق
چند گویی که بد اندیش و حسود
عیب گویان من مسکینند
گه به خون ریختنم برخیزند
گه به بد خواستنم بنشینند
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
معنی نیک باشی و بدت گوید خلق / به که بد باشی و نیکت بینند: اگر یک فرد خوب و درستکار باشی و مردم بدگویی تو را بکنند بهتر از آن است که بد باشی و تو را یک فرد خوب بپندارند.
اما مرا که حُسن ظنِ مردمان در حق من بکمال است و من در عین نقصان، روا بود اندیشه بردن و تیمار خوردننگران بودن و غم خوردن!(۱۱)
گر آنها که می گفتمی کردمی
نکوسیرت و پارسا مردمی
اِنّی لَمُستَتِرٌ مِنْ عَینِ جیرانی
وَ الله یَعلمُ اِسراری و اِعلانی(۱۲باطن من از چشم همسایگانم همانا پوشیده است در صورتی که خداوند از پنهان و آشکار من آگاه است)
در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالم الغیب
دانای نهان و آشکارا
معنی لغات و عبارات دشوار حکایت نیک باشی و بدت گوید خلق
۱- کارهای نهی شده
۲- پیش راه داشت
۳- گروه جویندگان حق (صوفیان)
۴- مبارکی
۵- اخلاص
۶- خوی های زشت و نکوهیده
۷- پسندیده ها، ستوده ها
۸- سرزنش کنندگان
۹- بر رسم و رفتار نخستین است
۱۰- بی اعتماد
۱۱- نگران بودن و غم خوردن
۱۲- باطن من از چشم همسایگانم همانا پوشیده است در صورتی که خداوند از پنهان و آشکار من آگاه است
بیشتر بخوانید:
- حکایت ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس
- حکایت دوست آن دانم که گیرد دست دوست
- حکایت ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست
- حکایت ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه قد بود و حقیر
مجله اینترنتی تحلیلک