حکایت کوتاهی از بایزید بسطامی
بایزید بسطامی یا سلطان العارفین از عارفان و بزرگان است و حکایت های پندآموز بسیاری از این بزرگمرد وجود دارد.
حکایت کوتاهی از بایزید بسطامی
روزی مردی بایزید بسطامی را در کوچهای دید.
پس از احوالپرسی از بایزید پرسید: دوست من! ما همکلاس و هم مکتب بودیم؛ هر آنچه تو خواندی من هم خواندم…
استادمان نیز یکی بود؛ حال تو چگونه به این مقام رسیدی و من چرا مثل تو نشدم؟
بایزید بسطامی در جواب او گفت: تو هر چه شنیدی اندوختی و من هر چه خواندم عمل کردم.
بیشتر بخوانید: حکایت تلخک و سرمای زمستان
مجله اینترنتی تحلیلک