جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
داستان کوتاه بهترین شمشیرزن

داستان کوتاه بهترین شمشیرزن

در این مطلب داستان کوتاه بهترین شمشیرزن را برای شما آورده ایم. امیدواریم از مطالعه این مطلب نهایت بهره را ببرید.

داستان کوتاه بهترین شمشیرزن

داستان کوتاه بهترین شمشیرزن
داستان کوتاه بهترین شمشیرزن

جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟

استاد پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به آن سنگ توهین کن.

شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم؟ سنگ پاسخ نمی دهد.

استاد گفت: خب با شمشیرت به آن حمله کن.

شاگرد پاسخ داد: این کار را هم نمی کنم. شمشیرم می شکند و اگر با دست هایم به آن حمله کنم، انگشتانم زخمی می شوند و هیچ اثری روی سنگ نمی گذارد. من این را نپرسیدم. پرسیدم بهترین شمشیرزن کیست؟

استاد پاسخ داد: بهترین شمشیرزن، به آن سنگ می ماند، بی آن که شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد، نشان می دهد که هیچ کس نمی تواند بر او غلبه کند.

بیشتر بخوانید:  داستان کوتاه عروسی رفتن ملانصرالدین

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x