حکایت در ایام جوانی گذر داشتم به کویی و نظر با رویی
یاد دارم که در ایام جوانی گذر داشتم به کویی و نظر با رویی. در تموزیتیرماه(۱) که حَرورشگرمی آفتاب(۲) دهان بخوشانیدی و سَمومشباد گرم(۳) مغز استخوان بجوشانیدی، از ضعف بشریّتناتوانی آدمی(۴) تاب آفتاب هجیرنیمروز(۵) نیاوردم و التجا به سایه دیواری کردم، مترقّبمنتظر(۶) که کسی حَرِّ تموز از من به بَردخنکی(۷) آبی فرو نشاند که همی ناگاه از ظلمت دهلیز خانهای روشنایییچهره ی زیبایی (۸) بتافت یعنی جمالی که زبان فصاحت از بیان صباحتخوبرویی(۹) او عاجز آید، چنان که در شب تاری صبح برآید یا آب حیات از ظلمات بدر آید، قدحی برفاب بر دست و شکر در آن ریخته و به عرق بر آمیخته.
ندانم به گلابش مُطیّبخوشبو(۱۰) کرده بود یا قطره ای چند از گل رویش در آن چکیده. فی الجمله، شراب از دست نگارینش بر گرفتم و بخوردم و عمر از سر گرفتم.
ظَمَاُ بِقَلبی لا یَکادُ یُسیغُهُ
رَشفُ الزُلالِ وَلو شَرِبتُ بُحُورا (۱۱آن چنان تشنگیی در دل من است که نوشیدن آب گوارا، اگرچه دریاها ازان بنوشم آن را آسوده و سیرآب نمی گرداند)
خرم آن فرخنده طالع را که چشم
بر چنین روی اوفتد هر بامداد
مست میبیدار گردد نیمشب
مست ساقی، روز محشر بامداد
معنی لغات و عبارت های دشوار حکایت در ایام جوانی گذر داشتم به کویی و نظر با رویی
۱. تیرماه
۲. باد گرم، گرمی آفتاب
۳. باد گرم
۴. ناتوانی آدمی؛ به قسمتی از آیه سوره نسا اشاره دارد
۵. نیمروز، شدت گرما
۶. منتظر
۷. سردی، خنکی
۸. چهره زیبایی
۹. خوبرویی و زیبایی
۱۰. خوشبو
۱۱. آن چنان تشنگیی در دل من است که نوشیدن آب گوارا، اگرچه دریاها ازان بنوشم آن را آسوده و سیرآب نمی گرداند.
بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک