فخرالدین عراقی شاعر عاشق و عارف شوریده قرن هفتم است.
عراقی شاعر غزلهای عاشقانه و عارف شیرین گفتار محافل ادبی بوده است و هر کجا که قدم می گذاشت ارتباطی معنوی و جاذبه ای خاص برقرار می کرد. سبک عراقی، ساختگی و قراردادی نیست و هیجانات این عاشق بی قرار حقیقی و ناب است.
وفات عراقی سال ۶۸۸ در دمشق اتفاق افتاد و در همان جا به خاک سپرده شد.
یکی از اشعار زیبای عراقی به نام ” شب جدایی” را باهم می خوانیم.
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل باغ آشنایی
مژه ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من در آیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن
که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می زدم من، که یکی ز در در آمد
که درا، درا، عراقی، که تو هم از آن مایی
کتاب دیوان فخرالدین عراقی
مجله اینترنتی تحلیلک