چهارشنبه/ 20 فروردین / 1404
در محضر حسین منزوی

در محضر حسین منزوی / بی‌ تو به سامان نرسم

در محضر حسین منزوی ... بی‌تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو / ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو / من همه تو، تو همه من، او همه تو، ما همه تو

حسین منزوی از شاعران توانای معاصر است که غزل های دلکش بسیاری دارد.

در ادامه یکی از غزل های زیبای منزوی را با هم می خوانیم.

غزل بی‌ تو به سامان نرسم ای سر و سامان همه تو

بی‌ تو به سامان نرسم ای سر و سامان همه تو

ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو

من همه تو، تو همه من، او همه تو، ما همه تو

هر که و هر کس همه تو، ای همه تو، آن همه تو

من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من

تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو

ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم

رمز نیستان همه تو، راز نیستان همه تو

شور تو آواز تویی، بلخ تو، شیراز تویی

جاذبه‌ی شعر تو و جوهر عرفان همه تو

همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد

ای همه خورشید تو و خاک تو، باران همه تو

تا به کجایم بری ای جذبه خون! ذوق جنون!

سلسله بر جان همه من، سلسله جنبان همه تو

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x