داستان دوباره همان شوی که بودی از شیوانا
چند روزی باران شدیدی می بارید، مزارع زیادی در دهکده های مجاور زیر آب رفت و عده زیادی بی خانمان شدند. شیوانا و شاگردانش برای کمک به سیل زدگان رفتند.
در یکی از مزارع روی تپه ای، مردی ایستاده بود که یک زن و دو فرزند دورش را گرفته بودند و مرد دائم در حال افسوس خوردن و سر تکان دادن بود. شیوانا وقتی چشمش به آن مرد افتاد، به طرفشان حرکت کرد و خودش را به آنها رساند.
مرد می گفت: دیدید چقدر راحت تمام مال و اموال خود را از دست دادیم؟! دیدید که چه بلایی بر سرمان آمد؟!
و با هر جمله ای که می گفت زن و بچه هایش نیز زار زار گریه می کردند و با بیتابی بر سر خود می زدند.
شیوانا وقتی حرف های مرد را شنید بسیار عصبانی شد و نزدیک او رفت و گفت: این چه حرف هایی است که می گویی؟ خالق هستی به من و تو عقل داده تا از او بپرسیم که چه کنیم؟ و چگونه اوضاع را سر و سامان دهیم و به جای ناامید کردن خانواده ات و بحرانی تر کردن اوضاع، از مغز و فکرت سوال کن که چگونه می توانیم آنچه را داریم حفظ کنیم؟ چگونه می توانیم مانع آسیب های بیشتر شویم؟ چطور می توانیم اموال از دست رفته مان را باز گردانیم؟ یا از چه کسانی از فامیل و آشنایان می توانیم سر پناه موقت بگیریم؟ چه کنم تا روحیه اطرافیانم را تقویت کنم که دوباره آنچه را که نابود شده بسازیم و …
وقتی در شرایط بحرانی از مغزت اینگونه سوال بپرسی، مغز با همیاری همه اعضا و جوارحت و با کمک گرفتن از مخزن اطلاعات کیهانی، مناسب ترین جواب و بهترین راه حل را برایت رقم می زند و تو و خانواده ات به آرامشی می رسی که بتوانی تمام آسیب ها را جبران کنی و زندگی ات را از نو بسازی.
پس دوست خوبم!
به جای اینکه بر سر هر مصیبتی ناله سر کنی و مغز را نیز دچار گمراهی کنی، از او سوال کن تا به تو فرمان دهد که چگونه از این بحران به در شوی و دوباره همان شوی که بودی و می خواهی که باشی.
من و تو از ناملایمات زندگی در امان نیستیم، ولی می توانیم با تدبیر درست، فرصت های از دست رفته را دوباره زنده کنیم و به رفتن ادامه دهیم. پس تدبیر و فرصت دوباره، مستلزم تفکر صحیح است و با امید به خالق کائنات و تکیه بر عقل می توان به جایگاهی معقول برگشت که علاوه بر آسیب های مالی دچار آسیب روحی نشویم.
پایدار بمانید تا داستانی دیگر از شیوانا …
مجله اینترنتی تحلیلک