حکایت دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن که آموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود، نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
بیشتر بخوانید:
- حکایت پارسازاده ای را نعمت بی کران از تَرَکَه عَمّان بدست افتاد
- حکایت جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید
- حکایت وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادرم زدم
مجله اینترنتی تحلیلک