حکایت محبت مجنون به لیلی مقالات شمس
حکایت محبت مجنون به لیلی از مقالات شمس تبریزی
چنانکه گفت هارون الرشید که این لیلی بیاورید تا من ببینمش که مجنون چنین شوری از عشق او در جهان انداخت و از مشرق تا مغرب قصه عشق او را عاشقان آینه خود ساخته اند.
خرج بسیار کردند و حیله بسیار و لیلی را بیاوردند.
به خلوت درآمد خلیفه شبانگاه، شمع ها برافروخته در او نظر می کرد ساعتی و ساعتی سر پیش می انداخت.
با خود گفت که در سخنش درآرم، باشد به واسطه سخن در روی او آن چیز ظاهرتر شود.
رو به لیلی کرد و گفت: لیلی تویی؟
گفت: بلی، لیلی منم. اما مجنون تو نیستی! آن چشم که در سر مجنون است در سر تو نیست.
مرا به نظر مجنون نگر. محبوب را به نظر حب نگرند. خلل از اینست که خدا را به نظر محبت نمی نگرند، به نظر علم می نگرند، و به نظر معرفت، و به نظر فلسفه!
نظر محبت کار دیگرست.
حکایت محبت مجنون به لیلی
از کتاب مقالات شمس نوشته مولانا
بیشتر بخوانید:
مولانا و شمس تبریزی: احتیاج و اشتیاق
مجله اینترنتی تحلیلک