مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 31 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
رهی معیری

غزل سرای پرآوازه؛ به بهانه زادروز رهی معیری  

رهی معیری از شیفتگان سعدی است و شیوه استاد سخن، در کلام او متجلی است. لطافت طبع و کلام شیرین او به دل هر خواننده ای می نشیند...

درباره رهی معیری

محمد حسن (بیوک) معیری؛ متخلص به رهی درسال ۱۲۸۸ شمسی در تهران به دنیا آمد.

از آغاز کودکی در زمینه های شعر، موسیقی و نقاشی استعدادی شگفت انگیز داشت و غزل های عاشقانه اش، جانبخش عاشقان دلخسته است.

رهی معیری از شیفتگان سعدی است و شیوه استاد سخن، در کلام او متجلی است.

لطافت طبع و کلام شیرین او به دل هر خواننده ای می نشیند، اگر چه در زمره دوستداران شعر و ادب فارسی نیز نباشد.

“رهی معیری” با گشاده رویی بر چهره زندگی لبخند می زند و می سراید:

بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند

آئینه صبحیم و غباری نپذیریم

 

ما چشمه نوریم، بتابیم و بخندیم

ما زنده عشقیم، نمردیم و نمیریم

 

****

 

خیال انگیز

 

خیال انگیز و جان پرور، چو بوی گل سراپایی

نداری غیر ازین عیبی، که می دانی که زیبایی

من از دلبستگی های تو با آیینه، دانستم

که بر دیدارِ طاقت سوزِ خود، عاشق تر از مایی

به شمع و ماه، حاجت نیست بزمِ عاشقانت را

تو شمع مجلس افروزی، تو ماه مجلس آرایی

منم ابر و تویی گلبن، که می خندی چو می گریم

تویی مِهر و منم اختر، که می میرم چو می آیی

مراد ما نجویی، ور نه رندان هوس جو را

بهارِ شادی انگیزی، حریفِ باده پیمایی

مه روشن، میان اختران پنهان نمی ماند

میان شاخه های گل، مشو پنهان که پیدایی

کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو

دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی

مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود

خرد منع من از عشق تو فرماید، چه فرمایی؟

من آزرده دل را، کس گره از کار نگشاید

مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی

رهی، تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن

که با این ناتوانی ها، به ترک جان توانایی

 

 ****

 

آخرین سروده رهی در بستر بیماری که به “گلرخ معیری” دیکته شده است.

ندانم کان مه نا مهربان، یادم کند یا نه؟

فریب انگیز من، با وعده ای شادم کند یا نه؟

خرابم آنچنان، کز باده هم تسکین نمی یابم

لبِ گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه؟

صبا از من پیامی ده، به آن صیادِ سنگین دل:

که تا گل در چمن باقی است، آزادم کند یا نه؟

من از یادِ عزیزان، یک نفس غافل نیم اما

نمی دانم که بعد از من، کسی یادم کند یا نه؟

رهی، از ناله ام خون می چکد، اما نمی دانم

که آن بیدادگر، گوشی به فریادم کند یا نه؟

 

 

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x