مجله اینترنتی تحلیلک

یکشنبه/ 16 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
روز بزرگداشت عطار 1403

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳ به همراه اشعار زیبا

همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک، عطار نیشابوری یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. در این مطلب تاریخ دقیق روز بزرگداشت عطار 1403 را به همراه مطالب زیبا و خواندنی برای شما آورده ایم. با ما همراه باشید...

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳ به همراه مطالب و اشعار زیبا و خواندنی

همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک، عطار نیشابوری یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. در این مطلب تاریخ دقیق روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳ را به همراه مطالب زیبا و خواندنی برای شما آورده ایم. با ما همراه باشید…

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار 1403
روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳ مصادف با شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، ۴ شوال ۱۴۴۵ و ۱۳ آپریل ۲۰۲۴ است.

عطار نیشابوری یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است، انتخاب کرده است. همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان ها و حکایات مختلف، یکی دیگر از جاذبه های آثار او است. او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند، چنان که مولوی گفته است:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار 1403
روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست جز اینکه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری مشغول بوده است. بعد از رحلت پدر، فریدالدین عطار نیشابوری کار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود. او در این هنگام نیز طبابت می کرده و اطلاعی در دست نیست که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته است. او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستان های مختلفی بیان شده که معروف ترین آن این است که:

“روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آن جا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد.

درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همان گونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت: بله. درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد.”

بعد از آن واقعه عطار نیشابوری به خدمت شیخ عارف رکن الدین رفت و به دست او توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود.

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار 1403
روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

ابیاتی از عطار نیشابوری

عاشـقی و بی نوایی کار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست

*****

خواستم تا پیش جانان پیشکش جان آورم
پیش دستی کرد عشق و جانم اَندر بَر بسوخت

*****

در عشق اگر جان بدهی، جان این است
ای بی سر و سامان! سر و سامان این است

*****

سودای زُلف و خالت در هر خیال ناید
اندیشه وصالت جز در گُمان نگنجد

*****

در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند
در جان چو مِهرت افتد عشق روان نَگنجد

******

چشم از پی آن دارم تا روی تو می‌بینم
دل را همه میل جان با سوی تو می‌بینم

*****

دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی عشق بند است

*****

با قربتِ معشوق مرا کاری نیست
اندیشهٔ فکر او تمام است مرا

*****

لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من

*****

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار 1403
روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

تا جان بودم در تن رو از تو نگردانم
زیرا که حیات جان با روی تو می‌بینم

*****

صد جان یابم از غم عشقت هر روز
گویی که غم عشق تو جان می بخشد

*****

ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر

*****

بر دل و جانم مکن زور ای صنم
کز دل و جان عاشق زار توام

*****

عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق

*****

بی تو دل و جان من سیر شد از جان و دل
جان و دل من تویی ای دل و ای جان من

*****

گر به غارت می‌بری دل باک ‌نیست
دل تو را باد و جگرخواری مرا

*****

درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

*****

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار 1403
روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

روز بزرگداشت عطار ۱۴۰۳

در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند
در جان چو مِهرت افتد عشق روان نَگنجد

*****

نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر

*****

عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن
جان عزیزان نگر مست تماشای عشق

بیشتر بخوانید:

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x