مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 31 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 467 حافظ / زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

شرح غزل ۴۶۷ حافظ / زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

در این مطلب به غزل 467 حافظ با مطلع زان می عشق کز او پخته شود هر خامی پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۴۶۷ حافظ (زان می عشق کز او پخته شود هر خامی) به همراه شرح

شرح غزل ۴۶۷ حافظ / زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ است به هر مجلس وعظی دامی

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی

حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 467 حافظ / زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
شرح غزل ۴۶۷ حافظ / زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

شرح غزل ۴۶۷ حافظ (شرح غزل زان می عشق کز او پخته شود هر خامی)

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

از آن شراب عشق که اگر هر عاشق خام و بی تجربه ای از آن بنوشد، پخته و باتجربه می شود، هرچند ماه رمضان است، جامی بیاور تا بنوشیم و مست و پخته شویم.

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی

روزها سپری شد ولی هنوز من بیچاره نتوانسته ام گیسوی معشوق شمشادقدی و بازوی یار سفید اندامی را بگیرم و کامیاب شوم.

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

ای دل هرچند ماه روزه مهمانی عزیز و گرامی است ولی مصاحبتش را لطف و بخشش و رفتنش را نعمت بدان.

موهبت: لطف و بخشش

شدن: رفتن

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ است به هر مجلس وعظی دامی

اکنون که ماه رمضان است هیچ انسان هوشیاری در اطراف خانقاه نمی گردد زیرا که در هر مجلس وعظ این زاهدان و صوفیان ریایی دامی نهاده شده است.

مرغ زیرک: استعاره از انسان باهوش

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

از زاهد ریاکار بدخو شکوه ای ندارم زیرا رسم این گونه است که وقتی خورشید طلوع می کند و صبح می شود، به دنبال آن شب از راه می رسد و جای آن را می گیرد.

دمیدن: طلوع کردن

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

ای باد صبا که پیک عاشقانی، هنگامی که معشوق زیبای من به قصد تماشای باغ و گلزار با ناز و کرشمه می رود از من به او این پیام را برسان.

آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی

آن یار باده نوشی که شب و روز شراب صاف و روشن می نوشد، آیا می شود که روزی از این عاشق مست و دُردی کش خود یادی کند؟

کشیدن: نوشیدن

دُردآشام: کسی که جام شراب را تا ته سر می کشد، باده نوش قهار

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی

ای حافظ اگر آصف روزگار داد و انصاف دل تو را ندهد و حق آن را ادا نکند، به سختی می توانی از یار خودکامه و ستمگر خود کامیاب شوی.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۴۶۷ حافظ / زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

روزگار سختی و رنجش به پایان خواهد رسید. در هنگام بلایا باید صابر و شکیبا باشی. زیرک و هوشیار باش و به سخنان هرکسی گوش فرا نده زیرا ممکن است تو را از هدفی که داری مأیوس و منحرف کنند. از انسان‌های متظاهر و ریاکار دوری کن اما خودپسند و مغرور هم نباش. واقع‌بین و عاقل باش. از بزرگی صاحب قدرت کمک بخواه تا بتوانی بر انسان‌های خودرأی و مستبد غلبه کنی.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x