همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک؛ در این مطلب می خواهیم با زندگینامه فرانتس کافکا یکی از بزرگ ترین نویسندگان قرن بیستم آشنا شویم. کافکا آلمانی زبان بود و افراد بسیاری را در سراسر جهان تحت تاثیر ادبیات و قلم خود قرار داده است.
برای آشنایی با زندگینامه فرانتس کافکا با ما همراه باشید.
زندگینامه فرانتس کافکا
فرانتس کافکا در شهر پراگ، در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. او بزرگ ترین فرزند خانواده بود و ۲ برادر کوچک تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند و ۳ خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه های مرگ نازی ها جان باختند.
پدر فرانتس کافکا بازرگان یهودی و مادرش زنی متعصب بود. رفتار مستبدانه پدرش چنان محیط ترسناکی در خانواده به وجود آورده بود که از کودکی سایه ای از وحشت بر روح فرانتس انداخت.
فرانتس کافکا در سال ۱۹۰۱ دیپلم گرفت و سپس در دانشگاه جارلز پراگ شروع به تحصیل در رشته شیمی کرد، ولی پس از دو هفته رشته خود را به حقوق تغییر داد. این رشته آینده روشن تری پیش پای او می گذاشت که سبب رضایت پدرش می شد و دوره تحصیل آن طولانی تر بود که به کافکا فرصت شرکت در کلاس های ادبیات آلمانی و هنر را می داد. کافکا در پایان سال نخست تحصیلش در دانشگاه با ماکس برود آشنا شد که به همراه فلیکس ولش روزنامه نگار که او هم در رشته حقوق تحصیل می کرد تا پایان عمر از نزدیک ترین دوستان او باقی ماندند.
کافکا در تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۰۶ با مدرک دکترای حقوق فارغ التحصیل شد و یک سال در دادگاه های شهری و جنایی به عنوان کارمند دفتری خدمت وظیفه فاقد حقوق خود را انجام داد.
فرانتس کافکا در ۱ نوامبر ۱۹۰۷ به استخدام یک شرکت بیمه ایتالیایی به نام Assicurazioni Generali درآمد و حدود ۱ سال به کار در آن جا ادامه داد.
او در ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۸ استعفاء داد و ۲ هفته بعد کار مناسب تری در مؤسسه بیمه حوادث کارگری پادشاهی بوهم پیدا کرد. او اغلب از شغلش به عنوان “کاری برای نان در آوردن” و پرداخت مخارجش یاد کرده است. با این وجود، او هیچ گاه کارش را سرسری نگرفت و ترفیع های پی درپی نشان از پرکاری او دارد. در همین دوره او “کلاه ایمنی” را اختراع کرد و به دلیل کاهش تلفات جانی کارگران در صنایع آهن بوهم و رساندن آن به ۲۵ نفر در هر هزار نفر، یک مدال افتخار دریافت کرد.
کافکا از ۱۹۱۰ به نوشتن یادداشت های خصوصی که اثری هم در شناخت شخصیت و زندگی او به شمار آمد پرداخت و تا پایان زندگی آن را ادامه داد که ترس از بیماری، تنهایی، شوق فراوان به ازدواج و در عین حال هراس از آن، کینه به پدر و مادر و احساس های گوناگون خویش را در آن منعکس ساخته است.
در سال ۱۹۱۱ کارل هرمان همسر خواهرش اِلی، به فرانتس کافکا پیشنهاد همکاری برای راه اندازی کارخانه پنبه نسوز پراگ، هرمان و شرکا را داد. فرانتس کافکا در ابتدا تمایل نشان داد و بیشتر وقت آزاد خود را صرف این کار کرد.
فرانتس کافکا در سال ۱۹۱۲ در خانه دوستش ماکس برود، با فلیسه بوئر که در برلین نماینده یک شرکت ساخت دیکتافون بود آشنا شد. آنها به مدت ۵ سال نامه های بسیاری برای هم نوشتند. کافکا اغلب خنده رو و اجتماعی بود اما در زندگی شخصی و روابطش زیاد موفق نبود، به طوری که پس از ۲ بار نامزدی با فلیسه، در سال ۱۹۱۷ رابطه آن ها به پایان رسید.
رابطه بعدی فرانتس کافکا با دختری به نام دورا دایامنت بود. فرانتس و دورا ریشه های یهودی داشتند و طرفدار سوسیالیسم بودند، بنابراین خیلی زود تصمیم گرفتند که رابطه نزدیک تری با هم ایجاد کنند و در برلین با یکدیگر هم خانه شدند.
کافکا در سال ۱۹۱۷ دچار بیماری سل شد و ناچار شد چندین بار در دوره نقاهت به استراحت بپردازد. در طی این دوره ها خانواده به خصوص خواهرش اُتا مخارج او را می پرداختند. در این دوره، با وجود ترس فرانتس از این که چه از لحاظ بدنی و چه از لحاظ روحی برای مردم نفرت انگیز باشد، اکثراً از ظاهر پسرانه، منظم و جدی، رفتار خونسرد و خشک و هوش نمایان او خوششان می آمد.
عموماً اعتقاد بر این است که فرانتس کافکا در سراسر زندگیش از افسردگی حاد و اضطراب رنج می برده است. او همچنین دچار میگرن، بی خوابی، یبوست، جوش صورت و مشکلات دیگری بود که همگی عوارض استرس و نگرانی روحی هستند.
در همین دوران بیماری سل کافکا شدت گرفت و او به پراگ بازگشت، سپس برای درمان به استراحت گاهی در وین رفت و در ۳ ژوئن ۱۹۲۴ در همان جا درگذشت.
وضعیت گلوی کافکا طوری شد که غذا خوردن آن قدر برایش دردناک بود نمی توانست چیزی بخورد و چون در آن زمان تغذیه وریدی هنوز رواج پیدا نکرده بود راهی برای تغذیه نداشت و بنابر این بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد. بدن او را به پراگ برگرداندند و در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گورستان نوین یهودی ها در ژیژکوف پراگ به خاک سپردند.
فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود ماکس برود وصیت کرده بود که همه آثارش را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت نامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار فرانتس کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند. پُرآوازه ترین آثار فرانتس کافکا، رمان کوتاه مسخ، رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر هستند.
اغلب کافکا را به عنوان خیال پردازی میشناسند با رویاهایی بیگانه با جهان و درگیر کشمکشی درمانناپذیر با مشکلات خانوادگی! در تصویرهایی نیز که از او بر جای مانده، چهره جوانی جدی و نحیف را میبینیم با چشمانی محزون. اما فرانتس کافکا را نمیتوان با تصویری که از او در اذهان عمومی شکل گرفته پذیرفت. راینر اشتاخ در زندگینامه فرانتس کافکا که آن را در دو جلد منتشر کرده تصویر متفاوتی از نویسنده روایت میکند.
اشتاخ میخواهد در این زندگینامه نشان دهد که وقایع سیاسی که کافکا شاهد آن ها بود و بیش و پیش از همه جنگ جهانی اول، تنها چشماندازی برای او نبودند، بلکه او خود جزیی جداییناپذیر از همین وقایع بود. بازتاب جنگ، وقایع سیاسی و موقعیت زیستی در محله یهودیان پراگ را نمیتوان در آثار کافکا نادیده گرفت. تاثیر این ها همه و نیز موقعیت شغلی و خانوادگی، بر آفرینش ادبی کافکا میتواند تصویری دیگرگونه از او بسازد؛ تصویری که با آن چه عمومی شده متفاوت است.
کافکا را عموما نویسندهای میشناسند که از سیاست و اخبار سیاسی روز گریزان است، در حالی که شواهد نشان میدهد او به طور منظم مسایل روز را دنبال میکرده و هر روز روزنامههای محلی، به خصوص صفحه اقتصادی آن ها را میخوانده است. البته در این مساله اقتضای شغلی کافکا را هم نباید نادیده گرفت که او را وامیداشته تا همواره در جریان مسایل روز و پیش از هر چیز اخبار اقتصادی قرار گیرد. کافکا در زمان جنگ نیز تلاش میکند که به مطبوعات خارجی دست بیابد.
او در سال ۱۹۲۰ به گوستاو یانوش ۱۷ ساله میگوید:
شاعران تلاش میکنند چشمان دیگری به مردم ببخشند تا بدین وسیله واقعیت را تغییر دهند. به همین دلیل آن ها در واقع عناصر خطرناکی برای دولت هستند، زیرا میخواهند دگرگون کنند. اما دولت و با آن، تمامی خادمان دست به سینهاش، فقط میخواهند دوام بیابند.
برخی آثار و کتاب های فرانتس کافکا عبارتند از:
محاکمه، قصر، گروه محکومین، مسخ، آمریکا، مجموعه داستان ها، نامه به پدر، جلو قانون، دفتر یادداشتهای روزانه
که مجموعه داستانهای مسخ عبارتند از: مسخ، گراکوس شکارچی، مهمان مردگان، شمشیر، در کنیسه ما
و مجموعه داستان های فرانتس کافکا دارای مجموعه ای به شرح زیر است:
- جلوی قانون
- پیام امپراتور
- وصف یک پیکار
- ابراهیم
- بهشت
- ساخت معبد
- آمدن مسیح
- پلنگها در معبد
- نگهبان کور
- پزشک دهکده
- پژوهشهای یک سگ
- نقاب برداشتن از چهره یک کلاهبردار
- گردش ناگهانی
- تصمیمها
- گشت و گذار در کوهسار
- نگاهی پرت از پنجره
- راه خانه
- رهگذران
- تأملاتی برای آقایان سوارکار
- پنجره رو به خیابان
- درختها
- خواب
- در جایگاه بالائی سیرک
- نوشتهای کهن
- حیوان دورگه
- نشان شهر
- مسئلهٔ قوانینمان
- کرکس
- بازگشت به خانه
- نخستین اندوه
امیدواریم از مطالعه زندگینامه فرانتس کافکا لذت برده باشید.
مجله اینترنتی تحلیلک