سهم کارکنان از افزایش سهم کارخانه ها در بازار چیست؟ (قسمت دوم)
افزایش سهم کارخانه ها چه تاثیری در سهم کارکنان دارد؟
هنگام بررسی اقتصادهای کلان متوجه شدیم که تفاوت بین بخش مالی و غیرمالی در اقتصادهای کلان قابل ملاحظه است.
همچنین ضریب همبستگی بین تمرکز صنعت و حقوق ها در صنایع مالی، تحت تاثیر این اصل که کارخانه های مالی غالبا کارکنان بهتری را از لحاظ تحصیلات و سابقه کار استخدام می کنند، قرار نگرفته است.
چرا تمرکز صنعت در بخش مالی ارتباط کمتری با اثرات کاهش حقوق دارد؟
نتایج تحقیقات بر این امر دلالت دارد که تمرکز صنعت ۲ اثر متقابل روی دستمزدها دارد: اثر تک خریداری و اثر اشتراکی (تک خریداری یعنی حالتی که فقط یک خریدار اصلی برای محصول موردنظر وجود دارد).
اول اینکه تمرکز صنعت، تسلط مارکت شرکتی را بر روی بازار های خرد افزایش می دهد. از آنجا که در یک بازار متمرکز، کارگران دارای کارفرماهای کمتری هستند، قدرت مانور کارخانه ها برای کاهش دستمزدها کمتر است.
این قضیه، ” اثر تک خریداری” نام دارد. علاوه بر این، تمرکز صنعت اختارات کارخانه ها در بازار محصولات را نیز افزایش می دهد.
اثر اشتراکی
با افزایش قیمت محصولات، کارخانه ها قادرند تا اجاره بها را نیز به واسطه بازار محصولاتشان تامین کنند. هنگامی که کارخانه ها این اجاره بها را با کارگران به اشتراک بگذارند، حقوق ها نیز افزایش می یابد. به این کار “اثر اشتراکی” می گویند.
این ۲ اثر به صورت مشترک در تمامی صنایع وجود دارند اما ظاهرا در صنایع مالی اثر اشتراکی به اثر تک خریداری غالب است. گزارشات من حاوی شواهدی بر ۲ مکانیزم اختصاصی غیرمشترک در این رابطه است.
دو مکانیزم اختصاصی:
اولا نشان دادم که در صنایع مالی به نسبت صنایع غیرمالی قدرت بیشتر در بازار با “بازگشت سرمایه (ROA)” ارتباط مستقیم دارد.
بازگشت سرمایه (ROA) در مقایسه با سایر معیارهای سودآوری، معیار کاربردی تری است.
به عبارت دیگر، کارخانه های بخش مالی نه تنها بخش بیشتری از مارکت را به دست می آورند، بلکه تسلط خود را بر اوضاع بازار هم بیشتر می کنند و می توانند اجاره بهای بیشتری را با کارگران به اشتراک بگذارند.
دوما، روشی که شرکت های مالی دارند، میتواند اختیارات قابل توجهی برای عقد قراردادها به کارگران بدهد.
در مقایسه با بیشتر کارکنان صنایع غیرمالی که غالبا به صورت تیمی کار می کنند، کارکنان بخش مالی مانند کاسبان، به محصول نهایی نزدیک تر هستند و عملکردشان با عملکرد کارخانه ارتباط مستقیم دارد.
این موضوع افق دید کارکنان صنایع بخش مالی را افزایش می دهد و احتمال اینکه از رقیبانشان پیشی بگیرند بیشتر می شود و باعث می شود حق انتخاب بیشتری در عقد قراردادها به دست آورند.
قابلیت رتبه بندی آنلاین کارکنان بخش مالی نیز به عنوان کاتالیزور در این پروسه عمل می کند.
علاوه بر این ها، Claire Celerier و Borris Vallee نشان دادند که به کارکنان ماهر بخش مالی به نسبت بخش غیرمالی وظایف بزرگتر و مهم تری سپرده می شود.
مثلا بر اساس گزارش موسسه مالی Hedge، هرکدام از مدیران این موسسه از سال ۱۹۹۰ به طور میانگین مسئول ۷۰ میلیون دلار بودند که تا سال ۲۰۰۶ این مبلغ به ۱۹۰ میلیون دلار افزایش پیدا کرد.
این افزایش ها به کارکنان با مهارت بخش مالی این اختیار را می دهند که دستمزد بیشتری طلب کنند.
علاوه بر این ها میزان افزایش حقوق در بخش مالی به ازای افزایش یک واحدی انحراف معیار ۱۴۶۸ دلار در هر چارک است در حالیکه میزان این افزایش در بخش غیرمالی حدود ۳۰۰ دلار در هر چارک است.
در آنالیز انجام شده، کارکنان با مهارت افرادی هستند که درآمدشان بیشتر از نودمین صدک سهم دستمزد در هر چارک است.
بر اساس این تعریف احتمال مشارکت کارکنان بامهارت در بخش های اجرایی و میریت بیشتر است.
ممکن است مردم فکر کنند که این کارکنان به دلیل شیوه نادرست اداره کردن امور مالی، سهم بیشتری از کل اجاره بها به دست آورند.
اگر چنین مسئله ای صحت داشته باشد، باید شاهد این باشیم که در صنایع مالی شرکت هایی که عملکرد ضعیفتری دارند، تسلط بیشتری بر بازار داشته باشند. اما چیزی که من متوجه شدم خلاف این موضوع است.
در حقیقت شرکت های مالی سهم بیشتری از اجاره بها را با کارکنان خود به اشتراک می گذارند تا انگیزه بیشتری برای بهتر کار کردن به آنها بدهند.
مجله اینترنتی تحلیلک
برگرفته از مقاله Wenting Ma ، سایت www.hbr.org