وارطان سالاخانیان در ششم بهمن ۱۳۰۹ در تبریز و در یک خانواده ارمنی مسیحی چشم به جهان گشود و سرانجام در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۳، مأموران جمجمهٔ وارطان را در حالی که اثرات سوختگی و شکنجه در بدنش نمایان بود با مته سوراخ کردند و به زندگی او پایان دادند و شبانه جسد وارطان را در رودخانه جاجرود رها کردند تا اینگونه وانمود کنند که بر اثر حادثه به درون رودخانه افتاده و غرق شدهاست و چند روز بعد جنازه کشف شد.
در هنگام مرگ وارطان در اثر شکنجه احمد شاملو همبند وارطان بود. وی در آن زمان شعر وارطان سخن نگفت را سرود که بعدها برای گذر کردن از سد سانسور، کلمه «نازلی» جای «وارطان» بهکار برده شد و به قول شاعر «شعر را به تمام وارطانها تعمیم داد.»
———————————-
وارطان
بهار، خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره، گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار
با مرگ نحس پنجه میفکن
بودن به از نبود شدن خاصه در بهار…
وارطان سخن نگفت؛
سرافراز، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت…
وارطان سخن بگو
مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشستهست
وارطان سخن نگفت؛ چو خورشید
از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت…
وارطان سخن نگفت
وارطان ستاره بود
یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت…
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود، گل داد و مژده داد:
«زمستان شکست» و رفت…
مجله اینترنتی تحلیلک