و او فـروغ بـود،
فـروغ تـابـانِ شـعر
شعر فروغ را باید خواند، با صدای بلند زمزمه کرد و در سیّال ساده کلام او شناور شد.
فروغ از دیدگاه بسیاری از نزدیکانش شادترین و غمگین ترین انسان بوده و به نقل از یکی از این دوستان: “او نقطه تلاقی اوج غم و شادی بود.” او جسارت اندیشیدن داشت و به آنچه ایمان داشت عمل می کرد.
مهم ترین خصوصیت اشعار او ابراز بی تظاهر و بدون ریای عواطف درونی و تجسم بی پرده احساسات است.
قدر بدانیم او را …
“بهمن رحیمی ” کتاب مجموعه سروده های فروغ فرخزاد
امشب از آسمان دیدهی تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه هایم جرقه می کارد
شعر دیوانهی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتش ها
آری، آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنجه از شب بجای می ماند
عطر ِسِکر آور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد زمن نشانهی تو
روح سوزانِ آهِ مرطوبت
بوزد بر تن ترانهی من
آه بگذار زین دریچهی باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم، تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو، بار دیگر تو
آنچه در من نهفته، دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفانی
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو، می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو، می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایهی تو آویزم
آری، آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
مجموعه سروده های فروغ فرخزاد
مجله اینترنتی تحلیلک