غزل ۱ حافظ (الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها) به همراه شرح
غزل ۱ حافظ / الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
* * * * * *
شرح غزل ۱ حافظ (شرح غزل الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها)
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
ای ساقی جام باده را به گردش درآور و به من بده زیرا عشق در ابتدا آسان جلوه گر گشت ولی در پایان دشوار گردید.
حافظ معنی مصراع اول را درجای دیگر چنین می فرماید:
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
همچنین معنی مصراع دوم نیز درجاهای دیگری آمده، مانند:
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
وآخر بسوخت جانم در کسب این فضایل
دکتر دینانی درباره این بیت می گویند:
خواجه شیراز شعر خودش را با گردش ساقی و گردش می شروع می کند که به مثابه باء بسم الله است. حافظ با ساقی آغاز به سخن می کند و مخاطبش هم ساقی است.
و در ادامه درباره مصراع دوم می گویند:
یعنی به نظر چنین رسید که آسان است. (نمود) غیر از (بود) است. عشق در ابتدا نمودِ آسانی داشت یعنی ما فکر کردیم که آسان است. درواقع نمی دانستیم که چقدر سخت است.
نکته ای که درباره این بیت وجود دارد این است که برخی آن را برای یزیدبن معاویه دانسته و گفته اند که حافظ از او وام گرفته است.
برای نخستین بار سودی گفته است که خواجه این مصراع را از یزید گرفته ولی مرحوم قزوینی در یک مقاله مفصل به صراحت آن را رد می کند.
***
شرح غزل ۱ حافظ (الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها)
به بوی نافهای کآخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
به امید آنکه باد صبا آخر گره ای از سر زلف یار بگشاید، از پیچ و تاب زلف مشک بویش چه خون در دل ها افتاد.
یا اینکه؛ در آرزوی بوی خوش که صبا از زلف معشوق به مشام ما برساند، از پیچ و تاب زلف معشوق دل ها خون شد.
حافظ در جاهای دیگر نیز به این تعبیر پرداخته:
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیزست به هم برمزنش
یا درجای دیگری می فرماید:
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه ای و در آرزو ببست
بو: امید و آرزو / رایحه و دراین معنی با نافه، مشک و صبا تناسب دارد.
نافه: ناف آهوی مشکین / استعاره از حلقه خوشبوی گیسو
نافه گشایی: عمل بریدن ناف یا نافه آهو / استعاره از عطر پراکنی زلف با گشودن حلقه هایش
تاب: پیچ و شکن / رنج و شکنج
مشکین: سیاه / مشک آمیز و دارای رایحه مشک
خون در دل افتاد: اشاره به خونی که در دل (ناف) آهوی مشکین می افتد و جمع می شود / دلخون یا خونین دل شدن
دکتر دینانی درباره این بیت می گویند:
زلفی که حافظ در مقام معشوق ازلی از آن سخن می گوید کثرات عالم است. می گوید: ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها. کثرات، پیچ و تاب هم دارند. کثرات یکنواخت نیستند بلکه پیچ و تاب دارند. به همین جهت خواجه می گوید: ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها.
***
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
من چگونه می توانم در منزلگاه معشوق (دنیا) بیاسایم؟ زیرا بانگ جرسی که از دنیای تعلقات می آید هر لحظه مرا به کوچیدن و دوری از آن دعوت می کند.
***
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
اگر پیر طریقت برخلاف ظاهر و حکم شرع به تو بگوید که سجاده ات را به می آغشته کن؛ بپذیر زیرا پیر مغان از راه و رسم طریقت به سوی حق نیک آگاه است.
در همین جا می توان به این نکته اشاره کرد که در اندیشیدن حافظ به پیر سه مرحله مشخص مشهود است:
۱. سرگشتگی و آرزوی یافتن دلیل راه
در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم
۲. پی بردن به لزوم پیر و تایید این ضرورت
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
۳. یافتن و بلکه آفریدن پیری اساطیری به نام پیرمغان
نیکی پیرمغان بین که چو ما بدمستان
هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
***
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
در دریای عشق غرقیم و با مشکلات و مصایب دست به گریبان آنان که عشق نورزیده و در ساحل آرمیده اند و بار امانت را نپذیرفته اند کجا می توانند از حال ما آگاه باشند؟
دکتر دینانی نیز درباره این بیت می گوید:
در این بیت حافظ در مقام ترسیم مشکلات عشق است. او مشکلات راه عشق را ترسیم می کند. حافظ در این بیت عالم را به اقیانوسی تصور کرده است که مرتب موج می زند و امواج خروشان و سهمناک می پراکند. شبی را تصویر می کند که تاریک است و انسان در میان امواج تاریک غرق است. بیم موج می رود و گردابی وجود دارد که می چرخد و غریق را به اعماق دریا فرو می برد. انسان اگر دچار گرداب شود معلوم نیست که سرنوشتش چه می شود.
و سبکباران ساحل را کسانی می دانند که به وادی عشق قدم نگذاشته اند.
***
شرح غزل ۱ حافظ (الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها)
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
عاقبت در اثر عدم پیروی از پیران ریاکار صوفیه رسوا و بدنام شدم و رازی که در همه محافل صوفیان آشکار است و از آن سخن می گویند چگونه می توان آن را پنهان کرد و به زبان نیاورد؟
***
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
ای حافظ اگر خواهان حضور در پیشگاه معشوقی هرگز از او غایب مشو و هرگاه رسیدی به کسی که او را دوست می داری دنیا را رها کن و از آن درگذر.
حضور و غیبت دو اصطلاح عرفانی است که حافظ در جاهای دیگر نیز از آن ها بهره برده و به طور مثال می توان به چند بیت اشاره کرد که می فرماید:
از دست غیبت تو شکایت نمی کنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
هجویری نیز در کشف المحجوب می گوید:
مراد از حضور حضور دل بود به دلالت یقین، تا حکم غیبی ورا چون حکم عینی گردد. مراد از غیبت، غیبت دل بود از دون حق تا حدی که از خود غایب شود. پس غیبت از حضور به حق آمد و حضور به حق غیبت از خود.
فایل صوتی غزل ۱ حافظ / الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
دانلود غزل الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه، شاخ نبات حافظ و حافظ معنوی نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
حافظ معنوی؛ غزلیات حافظ شیرازی به روایت دکتر دینانی است.
مجله اینترنتی تحلیلک
چقدر دنبال معنی بیت ۴ این غزل بودم
ممنون عالی عالی
دمتون گرم عالی بود
درود بر شما
خدا خیرتون بده عالی بود