شعر الا ای آهوی وحشی کجایی با معنی و فایل صوتی
همراهان بزرگوار مجله اینترنتی تحلیلک، در این مطلب شعر الا ای آهوی وحشی کجایی که طبق منابع ضبط شده مثنوی از حافظ است را به همراه معنی و فایل صوتی برای شما آورده ایم. با ما همراه باشید.
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
دد و دامت کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم
که می بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش
که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بی کسان یار غریبان
مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید
مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فرداً آمد
چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا
که روزی رهروی در سرزمینی
به لطفش گفت رندی ره نشینی
که ای سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می باید شکارم
بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بی نشان است آشیانش
چو آن سرو روان شد کاروانی
چو شاخ سرو میکن دیده بانی
مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مباش از دهر سرمست
لب سر چشمه ای و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفت و گویی
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز
به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
چنان بی رحم زد تیغ جدایی
که گویی خود نبوده است آشنایی
چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش
نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کآن نگردد شهره بگذر
چو من ماهی کلک آرم به تحریر
تو از نون والقلم می پرس تفسیر
روان را با خرد در هم سرشتم
وز آن تخمی که حاصل بود کشتم
فرحبخشی در این ترکیب پیداست
که نغز شعر و مغز جان اجزاست
بیا وز نکهت این طیب امید
مشام جان معطر ساز جاوید
که این نافه ز چین جیب حور است
نه آن آهو که از مردم نفور است
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح از بر مخوانید
مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ انداز هجران در کمین است
برای خواندن غزلیات حافظ کلیک کنید
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
معنی شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
هان! ای آهوی وحشی کجا هستی؟ من و تو اشتراکات زیادی با هم داریم.
الا: هان! بدان و آگاه باش
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
دد و دامت کمین از پیش و از پس
هر دو نفر تنها، هر دو نفر سرگردان، هر دو نفر بی کس هستیم. همه، اعم از وحشی و اهلی، در جلو و پشت سرت، به کمین تو نشستهاند.
دد: حیوان وحشی
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم
بیا تا از حال یکدیگر آگاه شویم و خواستههای همدیگر را تا جایی که میتوانیم، برآورده سازیم.
مراد: منظور، مقصود، خواسته
که می بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش
می بینم که این دشت پر آشوب، چراگاهی خوش و خرم ندارد.
مشوش: پریشان، آشفته
که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بی کسان یار غریبان
چه کسی خواهد رفت؟ بگویید ای دوستان. ای دوستان انسان های بیکس. ای یاران انسان های غریب.
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید
شاید که خضر خجسته پی بیاید و از مبارکی همتش، گشایشی در کارها ایجاد کند.
خضر: پیامبری که آموزگار موسی بود. موسی بر کردههای او انکار آورد، خضر حمکت کارهای خود را به او نشان داد و از او جدایی جست. خضر راهنمای اسکندر برای یافتن آب حیات در ظلمات بود. اسکندر به قصد آب حیوان حرکت کرده در ظلمات گم شد و خضر که رای زن او در این سفر بود به آب حیات دست یافت و از آن آب بخورد و تن بشست و زندگانی جاویدان یافت.
پی: پا، قدم، گام
مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فرداً آمد
شاید الان زمان وفاداری فرا رسیده است که استخاره کردهام و آیه «لا تذرنی فردا» (پروردگارا! تنهایم نگذار) آمده است.
لا تذرنی فردا: اشاره به آیه ۸۹ سوره انبیا به معنی «خدایا تنهایم نگذار»
چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا
این چنین از پیر دانا به یاد دارم و هرگز آن را فراموش نکردهام.
پیر: مراد، مرشد
که روزی رهروی در سرزمینی
به لطفش گفت رندی ره نشینی
که :«روزی در سرزمینی، رندی ره نشین، با لطف به رهروی گفت:
که ای سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری
ای سالک (رهرو) در کوله بارت چه داری؟ اگر دانهای داری، بیا و دامی پهن کن.
سالک: رونده، در اصطلاح تصوف طالب تقرب حق تعالی
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می باید شکارم
سالک به او جواب داد: در کوله بارم دام دارم، ولی تنها سیمرغ شایسته شکار شدن به دست من است.
سیمرغ: عنقا، نام مرغی افسانه ای که زال پدر رستم را پرورد.
بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بی نشان است آشیانش
رند راه نشین به او گفت: چگونه می توانی ردی از او بگیری و نشانی اش را پیدا کنی؟ چرا که نشانی آشیانه او بر ما آشکار نیست.
چو آن سرو روان شد کاروانی
چو شاخ سرو میکن دیده بانی
هنگامی که آن سرو روان همراه با کاروان شد، همانند سرو، دیدهبان او باش.
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مباش از دهر سرمست
جام شراب و پای گل را از دست نده ولی در عین حال از روزگار مست (که کردارش عاقلانه و پیشبینی شده نیست) هم غافل نباش.
لب سر چشمه ای و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفت و گویی
کنار سرچشمه آبی و در لب جویباری، نم نم اشکی و زمزمهای با خود.
طَرْف: چشم، گوشه چشم، کناره هر چیزی
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز
چگونه نیازمندی من به همراه خودش وزن و آهنگ می آورد که خورشید ثروتمند هر چه داشت را بخشید.
به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
به یاد درگذشتگان و دوستداران، با ابر بهار همراه شو و گریه کن.
چنان بی رحم زد تیغ جدایی
که گویی خود نبوده است آشنایی
آنچنان بی رحمانه شمشیر جدایی را بین ما زد که انگار اصلا از ابتدا هیچ آشنایی بین ما نبوده است.
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش
هنگامی که آب روان با صدای ناله مانندش به پیشت آمد، او را با آب چشم خود یاری کن.
نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
ای مسلمانان! ای مسلمانان! تو را به خدا ببینید که آن همدم قدیمی مدارا نکرد.
مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند
شاید که خضر خجسته پی بتواند که این تنها را به آن تنها برساند.
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کآن نگردد شهره بگذر
تو جواهر را ببین و از خرمهره (چیز بی ارزش) صرف نظر کن. از رشته کردن آنچه که نامدار نیست (خرمهره) صرف نظرکن.
طرزی: شیوه، روش، راه، رشته کردن مروارید
خر مهره: نوعی مهره کمبها و درشت به رنگ سفید یا آبی
چو من ماهی کلک آرم به تحریر
تو از نون والقلم می پرس تفسیر
هنگامی که من ماهی قلم را به نگارش در می آورم، تو تفسیر آن را از آیه «نون و القلم و ما یسطرون» بپرس.
کلک: نی، قلم
روان را با خرد در هم سرشتم
وز آن تخمی که حاصل بود کشتم
روان را با عقل مخلوط کردیم و با بذری که از آن حاصل شد، کشت کردیم.
فرحبخشی در این ترکیب پیداست
که نغز شعر و مغز جان اجزاست
شادی بخشی در این ترکیب پیدا است که تازگی و زیبایی شعر و مغز جان اجزای آن است.
نغز: خوب، نیکو، خوش، بدیع، عجیب، شایسته
شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
بیا وز نکهت این طیب امید
مشام جان معطر ساز جاوید
بیا و از عطر این بوی خوش امیدواری، مشام جانت را تا ابد معطر کن.
نکهت: بوی خوش
طیب: بوی خوش، پاک و پاکیزه
که این نافه ز چین جیب حور است
نه آن آهو که از مردم نفور است
که این نافه از چین یقه پری به دست آمده است، نه از آن آهویی که از مردم فراری است.
جیب: یقه، گریبان
حور: زن سیاه چشم سپید اندام. زن زیبارو
نفور: رمنده، دور شونده
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح از بر مخوانید
ای یاران، قدر همدیگر را بدانید. هنگامی که شرح آشکار است، از حفظ نخوانید.
مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ انداز هجران در کمین است
سخنان اندرزگو همین است که هجران و دوری همانند دشمنی که سنگ پرتاب میکند، در کمین شما نشسته است.
برای گرفتن فال حافظ کلیک کنید
فایل صوتی شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
دانلود فایل صوتی شعر الا ای آهوی وحشی کجایی
امیدواریم از مطالعه این مطلب که به شعر الا ای آهوی وحشی کجایی پرداختیم و در کنار نسخه صحیح شعر، معنی و فایل صوتی آن را نیز آوردیم، لذت برده باشید.
مجله اینترنتی تحلیلک
خیلی خیلی ممنون 🌹
از اینکه این پست رضایت شما رو جلب کرده خوشحالیم
خواندن این شعر برای ما هم بسیار لذت بخش هست.
عالیه،ولی من مفهوم کلی شهر رو میخواستم نه معنی هر بیت رو جداگونه.کاش مفهوم خلاصه ای از کل شهر قرار میدادید
ممنون از همراهی شما
به امید خدا به زودی