سهراب سپهری یکی از شاعران لطیف زبان فارسی به حساب می آید که یکی از زیباترین شعرهایش خانه دوست کجاست که در ادامه آن را با هم می خوانیم.
شعر خانه دوست کجاست سهراب سپهری
خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید..
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت،
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد.
پس به سمت گل تنهایی می پیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
“خانه دوست کجاست” ؟
شعر خانه دوست کجاست سهراب سپهری
پاسخ فریدون مشیری، به شعر سهراب سپهری
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو …؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن:
شست و شوی دلهاست
شرط آن، داشتن یک دل بی رنگ و ریاست …
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم:
ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر:
“خانه دوست کجاست؟”
مجله اینترنتی تحلیلک