تقبیح و تقدیس شاملو
زمانی که زیست فردی و احیانا کنشهای اجتماعی یک شاعر در شعرش نمود پیدا میکند، فرم و معنای شعر در سایهی زیست خالقش تحلیل میشود.
در یک تصور آرمانی البته رویکرد منتقد معطوف به خود شعر است و نه سایهی سنگین مؤلف، اما واضح است که منتقد به محض آن که شعری را موضوع بحث خود قرار میدهد، البته نیمنگاهی به سرایندهی آن شعر هم دارد و این نیمنگاه ممکن است تحت تأثیر شهرت، محبوبیت، رویکرد سیاسی/ اجتماعی، تعلق به دو حوزهی کلی سنت / تجدد و … باشد.
این مهم ربط کاملی به حجم اظهارنظرهای (مکتوب و غیرمکتوب) غیر شاعرانهی شاعر مورد بحث هم دارد.
به بیان دیگر شاعر (و بهطور کلی هنرمند) در فرمی غیر از ادبیات که فاقد چهارچوبها، تعاریف، اصول و بوطیقای خاصی است میتواند بهراحتی نظرات خود دربارهی مسائل گوناگون را مطرح کند و اهمیت مصاحبهها و نامهنگاریهای شخصی هنرمندان در همین حین معنا مییابد.
اگر برای فهم و تحلیل یک شعر یا رمان نیازمند بررسی استعارهها، نمادها، اشارات ادبی و … هستیم، برای درک موضع و جناح سیاسی یک شاعر یا نویسنده کافی است که بفهمیم فلان شعر یا داستانش را به کدام یک از شخصیتهای سیاسی عصر خود تقدیم کرده است.
حجم این گونه موضعگیریها میتواند آنقدر واضح باشد و گسترش یابد که معیار محبوبیت یا منفور واقع شدن شاعران و نویسندگان قرار بگیرد.
به این ترتیب و با همین منطق است که شاعر، دوست و دشمن پیدا میکند؛ چه در زمانهی زیستش و چه در دورههای پس از مرگش.
احمد شاملو: مردهباد و زندهباد
به جرأت میتوان گفت که دست کم در نیم قرن اخیر هیچ شاعری به اندازهی شاملو مورد تحسین یا تقبیح واقع نشده است.
شاملو را میتوان مسئلهساز ترین شاعر پنجاه سال گذشته قلمداد کرد و البته این به آن معنا نیست که او در حوزهای جز شعر فعالیت نداشته اما فعالیتهای تحقیقی، مردم شناختی، سینمایی و … او نیز تحت لوای شهرت شاعریاش محلی از اعراب پیدا میکند و البته با در نظر قرار دادن فن شاعریاش هم نقد یا ستایش میشود.
در این رابطه ذکر یک نکتهی مهم ضروری است: شعر شاملو شعر عریانی است و خصوصا در دو موضوع سیاست و تاریخ، آیینهی شفافی از تفکرات اوست.
بیجهت هم نیست که آن دسته از اشعار ا. بامداد بیشتر مورد توجه منتقدان و عامهی مردم قرار گرفتهاند که صراحت لهجهی بیشتری دارند.
در مضامین تغزلی نیز، در شعر او _در قیاس با دیگر شاعران_ تصاویر واضحتری از عشق و معشوقه موجود است؛ تصاویری که گویی در دفتر شعر دیگران در پردهی استعاره پیچیده است اما در شعر شاملو شیرینی یا تلخیاش را به روشن ترین شکل ممکن بروز میدهد.
این صراحت لهجهی او البته بیپاسخ نمانده است و گویی نمیماند. دوستداران بامداد و البته دشمنانش در موضعگیری هایشان تنها یک نقطهی مشترک دارند: صراحت! این بازی تاریخ است که برهنگی و وضوح شعر شاملو را به رویش میآورد و به همین جهت هم هست که هرکس دربارهی او موضعی میگیرد، صریح موضع میگیرد:
شاملو یعنی مردهبادها و زندهبادها!
ترازوی زرین نقد
حالا که حدود ۲۰ سال از درگذشت شاملو گذشته است و با این حجم فراوان و متنوع از آثار او، گویی فرصتی فراهم است تا هرکدام از این نوشتهها از منظری دیگر مورد تحلیل قرار بگیرند و به این ترتیب عیار واقعی هرکدامشان بدست بیاید.
دانشگاهها و نشریات، مهمترین میدانها برای این زورآوری اند و قالبهایی مثل پایان نامه، رساله و… اشکال مورد قبولی برای چنین تحلیلهایی به حساب میآیند.
احمد شاملو اگر جایگاهی در تاریخ ادبیات ایران دارد (که دارد و شاهدش هم تیراژ انبوه دفترهای شعر اوست) باید در محافل رسمی علمی کشور (یعنی دانشگاهها و پژوهشگاهها) مورد توجه قرار گیرد و حاصل این توجه هرچه باشد چه باک؟
این تمرکز شاید در نگاه اول دورنمایی از سایه سنگین او بر پهنهی شعر فارسی باشد اما در نگاهی عمیقتر و دقیقتر تلاشی است محققانه تا نقاب از تعصبهای مریدان سینه چاک و دشمنان قسم خوردهاش بردارد و نشان دهد شاملو در حوزههایی که دست به تألیف و تدوین زده، چه میزان موفق بوده و چقدر شکست خورده است. و این آیا مصداق بارز انصاف نیست؟
مجله اینترنتی تحلیلک