ابوالقاسم هدایتی متخلص به آیت
شعر و مفاهیم آن چون چشمه جوشانی است که از قلب و وجود انسان تراوش می کند، تجربیات زندگی، خواسته ها، محرومیت ها، غم ها و شادی ها منشا و محرک این احساسات هستند که با زندگی آمیخته به ذهن می آید و در قالب شعر می نشیند.
شعر با جان بسته و باشد زبان زندگی خیزد از جان و بر آید بر زبان و بر قلم
به بستان می شدم گل بود و صدها لطف و زیبایی
بروی شاخه گل داشت بلبل شور و شیدایی
چو با یاد تو افتادم بدان خوبی و رعنایی
نه دیگر شوق در دل بود و نه آن چشم بینایی
دلم در سینه پر می زد، ز مهجوری ز تنهایی
گل روی تو می جستم که می بودی ز گل بهتر
شب مهتاب چون اندر شبستان ماه بر می شد
بزیر ابر پنهان گاه و گاهی جلوه گر می شد
بیاد روی ماه تو، مرا حالی دیگر می شد
دل مشتاق من در وصل تو مشتاق تر می شد
وز این سودای بی حاصل مرا خون بر جگر می شد
که ماه مجلسم بودی و میبودی مرا در بر
از کتاب شکوفه های بهاری یا کتاب زندگی، ابوالقاسم هدایتی (آیت)
مجله اینترنتی تحلیلک