شعر کودکانه صبح ها در گوش باغ
صبح ها در گوش باغ
باد، هو هو می کند
برگ ها را از زمین
خوب جارو می کند
یک کلاغ پر سیاه
می پرد از روی بام
با صدای قار قار
می کند بر من سلام
باز هم از اشک ابر
باغ، خندان می شود
زیر بال مادرش
جوجه، پنهان می شود
نغمه های یک خروس
باز می آید به گوش
مرد دهقان، بیل را
می گذارد روی دوش
باز، او خوشحال و شاد
می رود تا مزرعه
چون که دارد در دلش
حرفها با مزرعه
مجله اینترنتی تحلیلک