علم فکری و علم شهودی
اصطلاح دیگری نیز در مورد علم فکری و علم شهودی وجود دارد و آن اینکه گاهی از علم فکری تعبیر به طریق مشاء و از علم شهودی تعبیر به طریق اشراق می شود.
متاسفانه آنچه در کتب فلسفی متعارف حوزوی و دانشگاهی ما معهود و معروف است این است که مشاء و اشراق دو طایفه ی مقابل هم هستند و آراء هر یک متناقض با دیگری است در حالی که چنین حرفی باطل است و نباید این دو طائفه را در مقابل یکدیگر دانست بلکه بهتر آن است که این دو طائفه را دو مسیر برای تحصیل علوم و معارف بدانیم.
یعنی آدمی مخیر است از دو طریق به تحصیل حقایق موجودات بپردازد؛ یکی طریق مشی و راه رفتن و برهان به کار آوردن و فکر کردن و زحمت کشیدن و مدرسه رفتن و درس خواندن، و دیگری طریق صیقلی دادن دل و پاک نمودن جان و روان از هرچه مانع رؤیت حقایق است.
تصفیه فکر قبل از معرفت شهودی
و چه خوب است که این دو طریق در کنار هم قرار گرفته و سالک الی الله از هر دو طریق به جانب حقیقۀ الحقایق نظام هستی بار یابد یعنی ابتدا برای تصفیه فکر و تقویت قوت عقلانیت خود مشایی گری کند و راه برهان و استدلال را برای خاموش نمودن خصم بیاموزد و بعد از آن با علم حضوری و معرفت شهودی حقیقت عینی موجودات نظام هستی را در آینه ی جان خویش مشاهده کند.
هنر شیرمردی چون شیخ الرئیس که به مشایی گری معروف شده و بزرگ مردی چون شیخ اشراق که به اشراقی گری شناخته شده است، آن است که این دو طریق را در هم بیالوده و با یکدیگر در آمیخته اند. یعنی هم جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا مشایی و اشراقی روش بوده است هم جناب شیخ اشراق سهروردی اشراقی و مشایی منش بوده است.
حکمۀ الاشراق و اشارات
حقیقت هنر این دو بزرگوار در انظار عامه و بسیاری از خاصه پنهان مانده است و گمان کرده اند که این دو در مقابل یکدیگر قرار دارند و آراء و عقایدشان متناقض دیگری است در حالی که همین جناب سهروردی که به شیخ اشراق معروف شده است، در ابتدای کتاب خود به نام «حکمۀ الاشراق» وارد مباحث منطقی شده است که یکپارچه بر مبنای برهان و استدلال و مشایی گری است. و چطور می توانیم جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا را مشایی بدانیم در حالی که همین جناب در نمط هفتم تا دهم اشارات و نیز در کتاب هایی چون تعلیقات، یکپارچه عرفان ناب اسلامی را ظهور داده است.
چه اینکه حقیقت جناب ارسطو که به مشایی گری معروف شده و جناب افلاطون که به اشراقی بودن خوانده شده است به همین ترتیب از اذهان عامه و اکثری خاصه به دور مانده و خیال کرده اند که این دو بزرگوار در مقابل هم قرار دارند در حالی که حق آن است که هم ارسطو را صاحب اشراق و هم افلاطون را برخوردار از طریق برهان و استدلال بدانیم. و نوعاً تمامی بزرگان دین ما برخلاف آنچه که در میان عموم مردم معروف شده است این هر دو طریق را با هم دارا بودند. در اینجا سزاوار است برای تأیید گفتارمان به بخشی از کتاب شریف انسان و قرآن حضرت استاد علامه استناد نماییم.
برگرفته از کتاب شرح رساله علم و دین علامه حسن زاده آملی / شارح: استاد صمدی آملی
مجله اینترنتی تحلیلک