این مطلب به مجلس شانزدهم از شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. حضرت استاد در این مجلس به مبحث تطهارت ذهن و طهارت عقل می پردازند.
شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
طهارت ذهن و طهارت عقل
طهارت ذهن
در بحث اقسام طهارت باطنی، بعد از طهارت قوه خیال به طهارت ذهن اشاره می فرمایند:
«و طهارت ذهن از افکار ردی و از استحضارات غیر واقع غیر مفید.»
کار قوه خیال صورت گری اشکال و صور است و کار ذهن حاضر کردن چیزهایی است که در مقام تفکر انسان بدان ها می اندیشد. باید ذهن را از افکار پست و فکر کردن های نامربوط بازداشت. زیرا ذهن دائماً مشغول کار است. حتی آن موقع که شخص خوابیده است ذهن آنچه را که در بیداری فکر کرده بود برای شخص حاضر می کند.
به طور کلی منصرف کردن ذهن از فکرهای نامربوط بسیار کار مشکلی است. همین که چشم به نقطه ای افتاد، ذهن به یاد بسیاری از چیزها می افتد. مثل اینکه چند نفر دور هم می نشینند و هیچ نمی دانند چه باید بگویند. فقط می گویند بیایید کنار هم بنشینیم و گپی بزنیم. وقتی که می نشینند ناگهان می بینید در حرف ها و خاطرات گوناگون و استحضار چیزهایی که شاید مفید هم نباشد غرق شده اند. چون ذهن نمی تواند لحظه ای آرام بگیرد.
اتفاقاً در بین خودمان هم وقتی کسی می گوید با دیدن فلانی یاد فلان چیز افتادم می گوییم: «آقا چقدر ذهنش خراب است»
غرض اینکه نباید ذهن را به فکرهای بیهوده مشغول کرد. به عنوان مثال در روایت آمده:
مرد در هنگام نزدیکی با همسرش نباید به فکر زن مردم باشد و گرنه در نطفه خود تأثیر سوء می گذارد و یا اینکه فرموده اند:
زن در دوران بارداری نباید فکرهای ناروا کند. تمام این ها در ذهن فرزندان تأثیرگذار است. وقتی فرزند بزرگ می شود به سختی می تواند ذهن خود را از آن پراکندگی به وجود آمده تطهیر کند. در این مورد مثال های زیادی می توان زد. همین طور روایات زیادی در این باب وجود دارد. مثلاً در روایت فرموده اند:
هرگز مرد با یک زن نامحرم در یک اتاق خلوت نمانند. حال هر که می خواهند باشند ولو اینکه نامحرم زن برادر آدم باشد. مگر اینکه هر دو به جایی رسیده اند که هرگز فکر و خیالشان به چیزهای نامطلوب منصرف نمی شود.
به طور کلی تطهیر ذهن از مشکل ترین مراحل تطهیر باطن است و رهزنی آن در مسیر خودسازی بسیار خطرناک است. چون به هر حال انسان در اجتماعی زندگی می کند که در آن با افراد و صحنه های مختلفی روبرو می شود، لذا باید ذهن را از فکرهای پست پاک کرد. اصلاً چرا وقتی در عالمی به این زیبایی زندگی می کنیم و در جان خود نیز این همه حقائق داریم به فکرهای بی معنی و بی مفهوم مشغول شویم که نه تنها فایده ندارد بلکه برای ما مضرّ است؟! چرا در موجودات نظام هستی به فکر نمی نشینیم و زیبایی های آن را مشاهده نمی کنیم؟!
در روایت آمده: روزی امام صادق عَلَیهِ السَلام با اصحاب خود در بیابانی از کنار حیوان مرده ای می گذشتند. یکی از اصحاب تا بوی بد به مشامش رسید جلوی بینی خود را گرفت و گفت: چه بوی بدی اینجا را گرفته، این حیوان چه بدبو است. آقا فرمود: ببین چه دندان سفید و زیبایی دارد. خوب وقتی قرار است ذهن دائماً در کار باشد چرا آن را در جهت کمال خود به کار نگیریم؟!
در این مورد به همین مقدار بسنده می کنیم و وارد طهارت عقل می شویم.
طهارت عقل
«و طهارت عقل از تقیید به نتائج افکار در آنچه که اختصاص به معرفت حق سبحانه و معرفت غرائب علوم و اسراری که مصاحب فیض منبسط او بر ممکنات است.»
منظور از «فیض منبسط» همان رحمت رحمانیه خداوند است که فیض مطلق حق است. همانند اینکه رحمت باران برای تمام گروه انسان ها و غیر آن ها از تمام موجودات نظام هستی است و یا اینکه زمین برای تمامی ممکنات اعم از کافر و مسلمان و با دین و بی دین است و آب باران تا قبل از اینکه وارد حوض و زمین کشاورزی انسان شود مال تمامی انسان ها است و همه حق استفاده از آن را دارند.
یعنی این فیوض مخصوص گروه خاصی نیستند. بلکه خداوند آن ها را رها کرده تا همگان از آن ها استفاده کنند. فیض دیگر خداوند محدود و بسته است و مخصوص افراد خاصی است که از آن به رحمت رحیمیه حق تعبیر می کنند. رحمت رحیمیه همان علوم و اسرار و حقایقی است که در متن نظام هستی نهفته شده است. همانند اینکه باران در متن خود اسرار و حقائق بسیاری دارد و هر کسی از آن خبر ندارد.
در طهارت عقل فرموده اند:
باید آن را از مقید بودن و اکتفا کردن رها کرد. چون عقل از عقال می آید و آن به معنی بستن و محدود کردن است. عرب برای نشاندن و بستن شترهای خود از زانوبند استفاده میکند زیرا به کار بردن افسار برای بستن حیوانی مانند شتر بسیار مشکل است. وقتی می خواستند شتر را ببندند به او دستور خوابیدن می دادند. وقتی شتر می خوابید با طنابی زانوی شتر را میبستند که دیگر بلند نشود و به راه نیفتد. این زانو بند را عرب «عقال» میگوید.
عقل را هم عقل گفته اند به جهت اینکه در پیشگاه نظام هستی زانو می زند و به فهم علوم و حقائق می پردازد. اما عقل در ابتدا غیر متناهی نیست، بلکه به فهم چند حقیقت اکتفا می کند و مقید می شود.
طهارت عقل این است که آن را از مقید شدن در آوریم. به او بگوییم: نباید به فهم چند سرّ اکتفا کنی و بیش از آن را نخواهی، بلکه باید رها شوی و در تمامی موجودات نظام هستی به تفکر بنشینی که تفکر دم به دم برای انسان ره آورد و برکات بسیار دارد.
خلاصه این که نباید عقل را به فهم چند کلمه مقید کنیم. اگر عقل در کلمات وجودی نظام عالم رها شود می تواند هر دم از حقائق، گلی از گلستان را به ارمغان آورد. پس هر که در تحصیل علوم به کم بسنده کند معلوم است که عقل خود را زانو بند زده است که به تعبیری «فارغ التحصیلی»، یعنی زانو بند زدن عقل.
استفاده از این کلمات بر مبنای عقل نیست، زیرا ما باید اِلی الاَبَد محصل باشیم. حضرت آقا می فرمودند: من الآن کار ده تا طلبه را انجام می دهم. با اینکه سن مبارکشان بالا آمده و بیماری سختی هم دارند اما اصلاً به خوانده ها و نوشته های چندین ساله خود اکتفا نمی کنند و همچنان مشغول تحقیق هستند.
فرموده اند: باید عقل را در معرفت به حق سبحانه از مقید شدن بازداشت که اگر عقل در شناخت حق تعالی مقید شود سر از وحدت عددی در می آورد که البته وارد شدن در بحث وحدت عددی در این جا سنگین است.
«غرائب علوم» علومی هستند که غریب و پنهانند و خود را به هر کسی نشان نمی دهند. همانند این که درخت اسراری دارد که هرگز خودش را به یک گیاه شناس متعارف معرفی نمیکند. گیاه شناس هر چه قدر هم تحقیق کند عالِم به ظواهر گیاه می شود که مثلاً این گیاه برای رشد کردن چطور آب و خاک را میگیرد؟! و یا این که ما در طبیعت چند نوع درخت داریم و هر کدام از آن ها با چه نوع خاکی سازگارند.
موجودات نظام عالم آن قدر اسرار و حقائق دارند که آن ها را به هر کسی نمی نمایانند.
قبلاً هم به عرض رساندیم که تا کسی با عالم مَحرَم نشود نمی تواند حقائق او را بگیرد. پس علوم غریبه علوم پنهانی هستند که خود را جز به مَحرَمان خود، به کسی نشان نمی دهند. باید عقل را در فیوض منبسط خداوند رها کرد تا حقائق و اسرار نهفته نظام عالم را بیابد.
رحمت های عمومی خداوند با علوم و اسرار فراوانی مصاحب و رفیق اند اما مردمی که با این رحمتها در ارتباط هستند از مصاحبت آن ها اطلاعی ندارند که آسمان و زمین و ماه و آفتاب و فلک و ملک همه یک پارچه می گویند:
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
در شرح عبارت به همین مقدار بسنده می کنیم و بیش از این را خدمت عزیزانی که در درس ها وبحث ها شرکت دارند خواهیم بود.
«و الحمدلله ربّ العالمین»
مطالعه مجلس پانزدهم شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مجله اینترنتی تحلیلک