غزل ۳۴۴ حافظ (عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم) به همراه شرح
شرح غزل ۳۴۴ حافظ / عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم
عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می زنم
بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود
دامی به راهی می نهم مرغی به دامی می زنم
اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو
حالی من اندر عاشقی داو تمامی می زنم
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می زنم
هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی می کشم فال دوامی می زنم
دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی می زنم
با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی می زنم
بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم
شرح غزل ۳۴۴ حافظ (شرح غزل عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم)
عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می زنم
مدت زیادی است که در طلب یار طی طریق می کنم و سعی فراوان می نمایم و برای رسیدن به او هر زمان دست یاری به طرف هر نیک نامی دراز می کنم تا مرا به مقصد برساند.
بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود
دامی به راهی می نهم مرغی به دامی می زنم
در فراق از چهره زیبای مهرافروز معشوق برای گذراندن روز خود، دامی بر سر راهی می گذارم و مرغی را به دامی می آورم تا خود را سرگرم سازم.
بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا
اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو
حالی من اندر عاشقی داو تمامی می زنم
اورنگ و گلچهر کجا هستند و نشان مهر و وفا در کجاست؟ اکنون من در عاشقی ادعای کامل و تمامی دارم.
اورنگ و گلچهر: در فرهنگ ها نوشته اند که اورنگ عاشق گلچهر بوده است.
حالی: اکنون
داو: به هر نوبت بازی نرد یا هر بازی دیگر
داو تمامی زدن: کنایه از ادعای انجام کاری را به تمام کردن
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می زنم
به امید آنکه از معشوق سرو قامت زیبای خود خبری یابم از هر طرف آواز عشق و عاشقی بر هر زیباروی خوش رفتاری سر می دهم.
بو که: امید است که
بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی
هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی می کشم فال دوامی می زنم
هرچند که می دانم آن معشوق آرام کننده دل کام دلم را نمی دهد و به مراد و آرزویم نمی رساند ولی در عالم خیال تصویر زیبای او را نقش می بندم و برای دوام آن فالی می زنم.
کام: امید و آرزو
دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی می زنم
می دانم که آه خونبار من که هر صبح و شام از دل بر می آورم، سرانجام داستان غم عشق مرا رنگین و خوشایند می کند و غم فراق را به پایان می آورد.
بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی
با آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی می زنم
با آنکه از او دورم و چون حافظ از نوشیدن می توبه کرده ام ولی گاه گاه در محفل روحانیان جام شرابی می نوشم.
تایب: توبه کننده
زدن: نوشیدن
در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.
حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.
شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.
مجله اینترنتی تحلیلک